ᯓ 25: Grand theft

876 173 20
                                    


چیم: پس چرا انقدر دیر کردن؟ قراره عذرخواهی کنن نه اینکه آداب و رسوم عذرخواهی رو مطالعه کنن.

جین: عذرخواهی‌ها بعضی اوقات خیلی خوب پیش میرن و اتفاق‌های دیگه‌ای پشت سرشون می‌افته.

تهیونگ از پشت توی گوش جیمین زمزمه کرد:

ته: اتفاق‌های شیرین و خیس.

جونگ‌کوک هم به تهیونگ ملحق شد مشغول اذیت کردن جیمین شد.

کوک: هومم لذت بخش، نرم، خواستنی... نظرت چیه موچی؟

تهیونگ دستش رو روی سینه‌ی جیمین کشید و جونگ کوک به حرکت شیطانی تهیونگ خندید. پسر ترسیده بلافاصله دست تهیونگ رو کنار زد و از اون دو تا شیطان دور شد.

چیم: خدای من، شماها... خجالت آورین! یکم شرم ندارین؟!

یونگی همون طور که از انتهای راهرو پیداش می‌شد گلوش رو صاف کرد تا اعلام حضور کنه، دست هوسوک رو محکم‌تر گرفت و درحالی که از بین مکنه‌ها رد می‌شد گفت:

+ اهم، متاسفم یکم دیر شد، سریعتر راه بیفتین که از برنامه عقب نیفتیم.

- چه عجب، زوج دلباخته و شیفته تشریف آوردن. لحظات دونفری قشنگی داشتین این جور که پیداست.

مک بعد از انداختن تیکه‌ی همیشگی‌اش ریز خندید و به سمت ماشین خودش رفت تا همراه جونگ کوک به اولین ماشینی که قرار بود بدزدن برسن. برنامه این بود که هر دو نفر باهم تیم بشن تا یکی‌شون موقع رفتن به سمت بندرگاه ماشین دزدی رو برونه و اون یکی ماشینی که باهاش به سمت شکارشون می‌رفتن.

چهارتا گروه دو نفره و هرگروه باید ۹ تا ماشین می‌دزدید، آخرین ماشین هم به گروهی میرسید که زودتر کارش رو تموم کرده.

همه با دویدن جونگ کوک به سمت ماشین مک و روشن شدن موتورش دست به کار شدن و به سمت ماشین‌های خودشون حرکت کردن. نامجون و جین طبیعتا یک گروه بودن و هوسوک و یونگی هم باهم می‌رفتن. تهیونگ و جیمین هم یکی از ماشین‌های دم دستشون رو برداشتن و حرکت کردن.

هیجان و استرسی که توی رگ‌های همه‌شون جریان داشت نمی‌گذاشت احساس خستگی داشه باشن. به علاوه، اون‌ها به این وضعیت عادت داشتن. اینکه شب تا صبح بیدار باشن و مسابقه بدن یا داخل بار بچرخن و توی جیب پولدارها دنبال پول بگردن. زندگی‌ای که قسم خورده بودن با پولی که از این دزدی به دست میارن کنار می‌گذارن و بازنشسته می‌شن.

یونگی به هوسوکی نگاه کرد که لب‌هاش هنوز هم از بوسه‌ای توی اتاقش داشتن متورم و قرمز بود و چشم‌هاش رو با دقت به اطراف می‌چرخوند تا بدون اینکه جلب توجه کنه به سمت ماشین مورد نظر برونه.

ᯓ 𝐋𝐢𝐟𝐞 𝐎𝐟 𝐀 𝐑𝐚𝐜𝐞𝐫Donde viven las historias. Descúbrelo ahora