تهیونگ سریعا سر دردناکش رو از روی صورت جونگکوک بلند کرد که حرکتش باعث شد گوشه لب هاشون اصطکاک خیلی کوچیکی باهم برقرار کنه و هردو پسر خشک شون بزنه!
تهیونگ سریعا به خودش اومد و همون لحظه ای که با چشم های گرد شدهش میخواست سرش رو کاملا عقب بکشه جونگکوک دستش رو پشت سرش گذاشت و جلوی حرکت کردن سر پسر رو گرفت!!!
_______________________________________
تهیونگ همونطور سرجاش ثابت موند در واقع از همون لحظه اولم دلش ادامه دار شدن این لمس هارو میخواست اما حالا که این صحنه خجالت آور به وجود اومده بود فقط میتونست توی دلش به خودش فحش بده و منتظر حرکت بعدی پسر بمونه!
تهیونگ توی همون پوزیشن باقی مونده بود درواقع اون الان روی جونگکوک خیمه زده بود درحالی که زانو هاش دو طرف پسر قرار داشتن و باسنش کمی بالاتر از عضو اون بود و تمام حواسش رو روی این گذاشته بود که آرنج های لرزونش وزن بالا تنهش رو تحمل کنن تا باسنش به عضو جونگکوک نچسبه!
جونگکوک دستش رو روی سر تهیونگ نگهداشته بود و دست دیگش روی عضو خودش بود که هنوز کمی درد میکرد...
دستش رو از روی عضوش برداشت و به آرومی پشت کمر تهیونگ قرار داد، تهیونگ خجالت زده چشم هاش رو به هم فشار میداد و به سختی نفس میکشید، در حالی که گونه سمت چپش کاملا به گونه سمت راست جونگکوک چسبیده بود، جونگکوک داشت با انگشت هاش کمرش رو نوازش میکرد و حرکت انگشت هاش روی بدنش تمام وجودش رو به آتیش میکشید!
" به دیک هیونگ آسیب زدی ته "
زمزمه جونگکوک رو دقیقا کنار گوشش شنید و بخاطر نفس های گرم پسر که همون نقطه پخش میشد تمام بدنش مور مور شد
"ب..ببخشید کوک هیونگ واقعا ناخواسته بود "
جونگکوک کمی سرش رو جا به جا کرد و باز هم گوشه لب هاشون اتصال کوچیکی باهم برقرار کرد که نفس هردوشون رو بند آورد!
جونگکوک که بینیش کاملا بین موهای نرم و خوش بوی تهیونگ قرار داشت نفس های عمیق میکشید و عمدا بازدم تنفس هاش رو روی گوش و گردن تهیونگ پخش میکرد، بازدم نفس های داغ پسر به تمام وجود تهیونگ رعشه مینداخت و باعث شد که ناخواسته سرش رو کمی به سمت بینی و دهان جونگکوک خم کنه.
جونگکوک در حالی که همچنان به نوازش کمر تهیونگ ادامه میداد با دست دیگهش که روی موهای پسر بود سر تهیونگ رو کمی به سمت پایین فشار داد که حرکتش تعادل تهیونگ که خودش رو روی آرنج هاش نگه داشته بود به هم زد و باعث شد پسر کاملا روی بدنش بشینه یا درواقع باسن تهیونگ دقیقا روی عضو پسر قرار بگیره!!!
نیمه سخت بودن عضو جونگکوک رو احساس کرد وضع خودش هم بهتر از پسر زیرش نبود!
مثل برق گرفته ها باسنش رو به سمت جلو کشید که حداقل روی شکم جونگکوک قرار بگیره و باسنش عضو پسر رو لمس نکنه اما بالا تنه هاشون همچنان به هممتصل بود و تپش های شدید قلب های هم دیگه رو حس میکردن !
YOU ARE READING
My weird bodyguard (Kookv)
Fanfiction[Completed] جئون جونگکوک هرروز تو لباسهای چرم مشکی و بوت بلند، تکیه داده به موتور کلاسیکش، دم درب دبیرستان منتظر اون الههی برنزه و فریبنده میموند! و بعد از دیدن پسر، بدون هیچ حرفی فقط با نگاه داغی اون رو تا خونه همراهی میکرد... Genre: romance...