20: Cathédrale Notre-Dame de Paris

91 35 6
                                    

سلامممم امیدوارم خوب باشید کاکائوها.
توی کاور کلیسای نوتردام و برج های دوقلوشو می‌بینید.
بفرمایید پارت جدید❤

------------------------------------------

ده دقیقه بعد در حال بالا رفتن از یکی از برج های نوتردام بودن.
کلیسای جامع یه فرصت سی دقیقه ای برای فیلم‌برداری بهشون داده بود، در کلیسا رو بسته و گردشگرها رو بیرون منتظر نگه داشته بودن.

برای همین خانواده ی مالیک و گروه فیلمبرداری توی راه‌پله های باریک و پیچ در پیچ تنها بودن. زین پلیورش رو محکم دورش پیچید. شاید فقط به خاطر پلکان سنگی بود که باد توش می‌وزید، ولی انگار سرما دست از سرش برنمی‌داشت.

یاسر رو به دوربین شروع به تعریف کرد.

ی: هزاران آدم به نوتردام هجوم میارن تا درگاه های مزین به مجسمه و شیشه های رنگینش رو ببینن

تریشا مثل همیشه دنباله ی حرف یاسر رو گرفت.

ت: ولی این کلیسای جامعِ قرون وسطایی، به اندازه ی تعداد کله ی مجسمه هاش داستان های اشباح داره

از پله ها بالا میرفتن که جیکوب وارد حوزه ی تخصصی خودش یعنی 'غر زدن' شد.

ج: آخه برای چی این همه پله داره؟

"نه که تو مجبوری ازشون بالا بری"

زین توی دلش گفت و جیکوب یه لحظه با چشمای گرد شده بهش خیره شد و وقتی که یادش اومد میتونه چیکار کنه بشکن زد.

ج: خب بر و بچه های زنده! اون بالا میبینمتون

و بعد بالا رفت و توی سقف غیب شد.

اَدل چوب سفید رنگ رو از دهنش درآورد، آب‌نبات چوبی تموم شده و جای دندون های کوچیک دخترک روی چوبش معلوم بود. دو تا آب‌نبات دیگه از توی کیفش درآورد و یکی رو به زین داد. زین هم با اینکه معده‌ش هنوز به هم می‌پیچید اونو گرفت.

اَد: از کجا میفهمی یه جایی شبح‌زده‌ست؟

زین آروم جواب داد.

ز: میتونم حسش کنم. دنیا خیلی... سنگین تر میشه.. وقتی یه شبح نزديکته، این حس بهت دست میده..

دستش رو دراز کرد و ضربه کوچیکی به شونه ی اَدل زد.

ز: چیک.. چیک.. چیک..

ادینبورگ رو یادش میومد. توی شهر خودشون که تعداد اشباحش مسلماً از پاریس کم‌تر بود، این صدا معمولا یه دفعه از جایی به گوشش می‌رسید و مثل صاعقه بهش میخورد. ولی از وقتی سفرشون رو شروع کرده بودن این صدا تبدیل به ضرب‌آهنگی یکنواخت شده بود.

صدا گاهی مبهم بود و گاهی شدید. ولی اون شهر اونقدر شبح‌زده بود که توجهش بیشتر به وقتایی جلب میشد که خبری از اشباح نبود.
اَدل لبخند زد.

The Crypt Of The Deads [Z.M]Where stories live. Discover now