8: Eiffel Tower

197 62 355
                                    

سلام. حرف خاصی نیست فقط این یکی از چپترای مورد علاقمه همین.

 حرف خاصی نیست فقط این یکی از چپترای مورد علاقمه همین

Ups! Ten obraz nie jest zgodny z naszymi wytycznymi. Aby kontynuować, spróbuj go usunąć lub użyć innego.

لباس لیام این چپتر🐻

ووت های خود را از ما دریغ نکنید❣
بفرمایید پارت جدید!

---------------------------------------

بعد از یه سر کوتاه به هتل و غذا دادن به گریم، حالا دوباره از اونجا بیرون زده بودن و دم کافه منتظر فیلم‌بردارها و پائولین ایستاده بودن.

تریشا و یاسر توی کافه نشسته بودن اما زین دم در به دیوار تکیه داد و منتظر بود تا لیام برسه. لیام همونطور که میدوید کلاه خرسی هودیشو روی موهای خیس و بسته‌ش کشيد و سرعت قدم هاشو تند تر کرد.

زین با دیدنش تکیه‌ش رو از دیوار گرفت و گوشیش رو توی جیبش برگردوند. لیام با رسیدنش خودشو توی بغل زین پرت کرد و سینه‌ش از نفس نفس زدن های پی در پیش تند تند بالا و پایین شد.

ل: ووووه.. گاد.. دیر رسیدم؟ خودت خوبی؟ تریشا و یاسر کجان؟ نگو که اونا زودتر از ما رفتن

ز: لیام نفس بکش

لیام با چشمای کنجکاو و پاپی وارش سریع اطرافش رو برای پیدا کردن زوج موردعلاقه‌ش کاوید. این عادتش زینو به خنده مینداخت.

ز: توی کافه ا‌ن.. و نه دیر نرسیدی هنوز پائولین و فیلمبردارا نیومدن.. الاناست که برسن

لیام نفسشو با خیال راحت بیرون داد و از بغل زین فاصله گرفت. نگاه زین تازه به لباس کرم-قهوه ایش افتاد که عکس خرس بامزه ای روش بود با کلمه ی بِر که پایین کله ی خرس نوشته شده بود.

"یه جورایی شبیه خودشه.. تازه کلاهشم گوشای خرسی داره.. باور کن دورگه‌س رفیق.."

ج: آخه من نمی‌فهمم.. مردم چه فکرایی راجع به کسی که دوستش دارن میکنن.. تو چه فکرایی میکنی.. خسته شدم از بس چرت و پرت تو اون مغز پوچت میگذره مرد! تموم کن این همه بولشتو

جیکوب مثل همیشه غر زد و دور تیر چراغ برق تاب خورد.

با رسیدن گروه، همگی به سمت مکان بعدی فیلمبرداری راه افتادن.
برج ایفل!

-----------------------------------

ز: کوله پشتی برای چیه؟

زین همونطور که رو به لیام بود و عقب عقب راه می‌رفت پرسید.

The Crypt Of The Deads [Z.M]Opowieści tętniące życiem. Odkryj je teraz