سلام. حرف خاصی نیست فقط این یکی از چپترای مورد علاقمه همین.
لباس لیام این چپتر🐻
ووت های خود را از ما دریغ نکنید❣
بفرمایید پارت جدید!---------------------------------------
بعد از یه سر کوتاه به هتل و غذا دادن به گریم، حالا دوباره از اونجا بیرون زده بودن و دم کافه منتظر فیلمبردارها و پائولین ایستاده بودن.
تریشا و یاسر توی کافه نشسته بودن اما زین دم در به دیوار تکیه داد و منتظر بود تا لیام برسه. لیام همونطور که میدوید کلاه خرسی هودیشو روی موهای خیس و بستهش کشيد و سرعت قدم هاشو تند تر کرد.
زین با دیدنش تکیهش رو از دیوار گرفت و گوشیش رو توی جیبش برگردوند. لیام با رسیدنش خودشو توی بغل زین پرت کرد و سینهش از نفس نفس زدن های پی در پیش تند تند بالا و پایین شد.
ل: ووووه.. گاد.. دیر رسیدم؟ خودت خوبی؟ تریشا و یاسر کجان؟ نگو که اونا زودتر از ما رفتن
ز: لیام نفس بکش
لیام با چشمای کنجکاو و پاپی وارش سریع اطرافش رو برای پیدا کردن زوج موردعلاقهش کاوید. این عادتش زینو به خنده مینداخت.
ز: توی کافه ان.. و نه دیر نرسیدی هنوز پائولین و فیلمبردارا نیومدن.. الاناست که برسن
لیام نفسشو با خیال راحت بیرون داد و از بغل زین فاصله گرفت. نگاه زین تازه به لباس کرم-قهوه ایش افتاد که عکس خرس بامزه ای روش بود با کلمه ی بِر که پایین کله ی خرس نوشته شده بود.
"یه جورایی شبیه خودشه.. تازه کلاهشم گوشای خرسی داره.. باور کن دورگهس رفیق.."
ج: آخه من نمیفهمم.. مردم چه فکرایی راجع به کسی که دوستش دارن میکنن.. تو چه فکرایی میکنی.. خسته شدم از بس چرت و پرت تو اون مغز پوچت میگذره مرد! تموم کن این همه بولشتو
جیکوب مثل همیشه غر زد و دور تیر چراغ برق تاب خورد.
با رسیدن گروه، همگی به سمت مکان بعدی فیلمبرداری راه افتادن.
برج ایفل!-----------------------------------
ز: کوله پشتی برای چیه؟
زین همونطور که رو به لیام بود و عقب عقب راه میرفت پرسید.
CZYTASZ
The Crypt Of The Deads [Z.M]
Fanfiction«دخمه ی مردگان» خوردن کروسان و تماشای برج ایفل کنار معشوقت لذت بخشه، ولی اشباحی که زیر شهر پاریس، توی دخمه های زیر زمینی کمین کردن واقعا خطرناکن. -Ziam Version- #2 in scary #3 in ziam