هااای
امیدوارم حالتون خوب باشه لاولیز.
بفرمایید پارت جدید❤--------------------------------------------
زیر سایبون هتل والور، آنتون جعبه ی فیلم رو به دست تریشا و یاسر داد تا آخرین قسمت های فیلم رو مرور کنن. آنت گونه ی تریشا رو بوسید و پائولین هم براشون شب قشنگی رو آرزو کرد و کمکم ازشون دور شد.
فردا، تصورش سخت بود. یه قسمتش به خاطر این بود که توماس هنوز سرتاسر شهر پرسه میزد و آشوب به پا میکرد.
و یه قسمت به خاطر لیام که توسط مریمگلی و نمک توی خونه اسیر شده بود و یه غفلت کوچیک میتونست سرشو به باد بده.فردا.. که یعنی کمتر از یه روز فرصت داشت تا توماس رو بفرسته پی کارش.
وقت داشت تموم میشد.ج: شاید فکرم احمقانه باشه، ولی چی میشه اگه فقط بذاریم و بریم؟
زین با چشمایی که از خستگی شبیه دو تا کاسه ی خون شده بود، نگاه تندی به جیکوب انداخت.
"چی؟"
اما جیکوب دست بردار نبود.
ج: اینجوری بهش فکر کن، اولش توماس به سمت تو کشیده شد، ولی حالا معلومه که سمت هدفهای بزرگتری رفته.. با وجود این، و حیله ی کیسه های مریمگلی و نمکِ تو، شرط میبندم میتونیم صحیح و سالم از پاریس بریم..
زین زیرلب جواب داد و بعد رو برگردوند.
ز: اونوقت چه بلایی سر پاریس میاد؟
آنتون و آنت هم براشون دست تکون دادن و خداحافظی کردن. وقتی که همه ی گروه رفته بودن، خانواده ی مالیک برگشتن و نگاهی به اَدل انداختن که انگار قصد نداشت بره. فقط بهشون خیره شده بود، انگار اونا برنامه ی تلویزیونی بودن و اون میخواست ببینه بعدش چه اتفاقی میفته.
ی: بهتر نیست بری خونه؟
یاسر روی زانوهاش خم شد و با لحن مهربونی گفت تا اون دختربچه احساس بدی نداشته باشه.
اَدل با کفش های طلایی رنگش به عقب و جلو تاب خورد.
اَد: مجبورم برم؟..
ی: خب.. مادرت نگران نمیشه؟
دخترک نگاهی به پشت سرش انداخت؛ خورشید داشت غروب میکرد و دورتادور شهر رو به رنگ نارنجی درآورده بود. بعد شونه های کوچیکشو بالا انداخت.
اَد: هنوز نه
ت: من یه فکری دارم!
تریشا بازوی یاسر رو گرفت و باعث شد مرد دوباره صاف بایسته.
ت: زی، من و پدرت میریم توی لابی هتل که یه نوشیدنی بخوریم.. شما دوتا هم برید بالا توی اتاق و باهم یکم وقت بگذرونید!! میتونی گریم رو به اَدل معرفی کنی
و بعد پوشه ی برنامه رو به دست زین داد و یاسر هم جعبه ی فیلم هارو.
----------------------------------------
YOU ARE READING
The Crypt Of The Deads [Z.M]
Fanfiction«دخمه ی مردگان» خوردن کروسان و تماشای برج ایفل کنار معشوقت لذت بخشه، ولی اشباحی که زیر شهر پاریس، توی دخمه های زیر زمینی کمین کردن واقعا خطرناکن. -Ziam Version- #2 in scary #3 in ziam