سلام سلام. امیدوارم خوب باشین. اینم واسه پیشی جونم که پارت میخواست❣
قسمتی از قبرستان پِرلاشِز رو در تصویر مشاهده مینمایید.
بفرمایید پارت جدید❤--------------------------------------
با تکون ناگهانی ای از خواب سنگین و بیرویا پرید. نمیدونست چیه، ولی چیزی لبه ی تخت سنگینی میکرد. شاید هم گریم بود که این دور و بر میپلکید.
هرچیزی بود بیدارش کرده بود و اتاق هنوز تاریک بود. شب تیره هنوز از پشت پنجره به چشم میخورد. در اتاق نیمه باز بود.
نفسش رو حبس و گوش هاشو تیز کرد تا صدایی بشنوه، هرچیزی. صدای خروپف های یاسر، صدای گنگ گردشگر های نیمهشب توی خیابونها.. ولی سوئیت به شکل غیرعادی ای ساکت بود.
ناگهان صدای کلیک قفلی رو شنید و بعد ناله ی مبهمِ در اتاق رو که باز میشد.
روح خبیث!نوری قرمز و کم جون از توی راهرو داخل شد. زین از جاش بلند شد و پابرهنه توی تاریکی قدم برداشت. وقتی به دم در رسید، نور سرخ رنگ داشت از پله ها پایین میلغزید.
وارد راهرو شد و دنبال گردنبند آینه ای گشت که متوجه شد توی گردنش نیست.
"حتما روی میز کنار تخت جاش گذاشتم"وقتی خواست برگرده در اتاق محکم بسته شد و زین توی راهرو موند. تندبادی سرد و ناگهانی توی راهرو پیچید و به زور سعی کرد جلوی لرزشش رو بگیره.
- زین..
زمزمه ی اسمش توی هوا پیچید، نجوایی مبهم و دوردست، ولی زین این صدارو خوب میشناخت. آهسته جواب داد.
ز: جیکوب؟
جیکوب دوباره صداش زد.
ج: زین..
انگار صداش از توی زمین میومد. صدای افتادن چیزی حواس زین رو پرت کرد. مطمئن بود روح خبیث جیکوب رو گیر انداخته و جونش در خطره. به سمت پله ها دوید.
"اونا اِبایی از آسیب زدن به دیگران ندارن"
حرفای لارا توی سرش میپیچید و هر طبقه که پایین تر میرفت، دما کم و کمتر میشد.
طبقه ی دوم، سرما وجودش رو پر کرد.
طبقه ی اول، میلرزید.
دوباره صدا زد.ز: جیکوب!؟
نفسش توی هوا بخار شد. با رسیدن به لابی هتل پاش روی زمین مرمری سر خورد. به زور از جاش بلند شد و آماده بود تا بجنگه، آماده بود تا بهترین دوستش رو نجات بده...
اما کس دیگه ای اونجا نبود!
فقط جیکوب، هیچ روح خبیثی بهش حمله نکرده بود.درست وسط سالن روی زمین زانو زده بود. سرش رو توی دستاش گرفته بود و هوای اطرافش دیوانهوار پیچ و تاب میخورد. لوستر تاب میخورد و تابلوهای روی دیوار میلرزید.
ESTÁS LEYENDO
The Crypt Of The Deads [Z.M]
Fanfic«دخمه ی مردگان» خوردن کروسان و تماشای برج ایفل کنار معشوقت لذت بخشه، ولی اشباحی که زیر شهر پاریس، توی دخمه های زیر زمینی کمین کردن واقعا خطرناکن. -Ziam Version- #2 in scary #3 in ziam