14.آرزوی تولد!

474 67 42
                                    

Happy 1k reads *-*



*جیمین بادکنک هایی که توی دستاش داشت و بالا و پایین میکرد*

جیمین: به نظرتون تایپ کریستا چه جور پسریه؟

*چانیول چپ چپ نگاهش کرد و سوپ اسفناج رو هم زد*

چانیول: کاش به جای اینکه اینقد چرت و پرت بگی یه کمکی هم بکنی

*جونگکوک از اتاق بیرون اومد و کیسه ی ریسه ها رو روی سر جیمین خالی کرد*

+پاشو اینارو اویزون کن

*جیمین با تقلا سرشو از بین ریسه ها بیرون اورد*

جیمین: نه جدی بهش فکر کنید .. به هم نمیایم؟

*جونگکوک نیم نگاهی به جیمین انداخت و پیش بندشو بست*

+اره خب .. به هرحال کم پیدا میشه دختری که ازت کوتاه تر باشه

جیمین: من خیلی هم .. بلندم .. تازه از همتون بیشتر بین دخترا محبوبم

چانیول: جیمین هرکاری میخوای بکن فقط با هرکسی که به کمپانی مربوط میشه برنامه نریز خواهشا

جیمین: خب چرا؟
من ازش خوشم اومده
خیلیم خوشم اومده
تازه اونم معلومه خوشش اومده
چرا منو محدود میکنید؟

چانیول: همین که گفتم جیمین
هنوز کارمند رسمی هم نشدیم..
نرسیده لاس زدناتو شروع کردی؟
اونم با وکیل شیا؟

*جیمین روی کاناپه لم داد و توی ریسه ها غرق شد*

جیمین: نمیخوام ..
نه به حکومت دیکتاتوری چانیول!

*جونگکوک دستاشو به کمرش زد و لب هاشو گزید*

+دو ساعت تا برگشتن لیسا مونده .. اگه جیمین کونشو بلند کنه و کمک کنه میتونیم همه کارارو انجام بدیم

جیمین: من نمیفهمم این کارا چیه خب چرا کیک و سفارش ندادی

+پارسال تولدش بهش قول دادم کیک تولد سال بعدشو خودم درست کنم .. حالا که فکرشو میکنم یادم نمیاد چرا همچین قولی دادم واقعا

*جیمین مثل برق گرفته ها از بین ریسه ها پرید بیرون*

جیمین: میشه کریستا و شیا رو هم دعوت کنیم؟

*جونگکوک نگاه عاقل اندر سفیهانه ای به جیمین انداخت*

+میفهمی اصلا چی میگی؟

*چند ثانیه تو فکر رفت و به چانیول نگاه کرد*

+میشه؟

چانیول: شما دیوونه شدید .. این یه تولد دوستانست .. چی فکر کردید واقعا؟
حالا شیا فکر میکنه نیومده چقد پسرخاله شدیم

جیمین: وای پسر اون هرجا جونگکوک باشه پرواز میکنه و خودشو میرسونه مطمئن باش

*چانیول با عصبانیت دست به سینه شد و به جیمین خیره شد*

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Where stories live. Discover now