15.تماس ناشناس!

617 56 49
                                    



_اره .. و بعدش دیگه همه طرحامو جمع کردم و گفتم حالم از شما ادمای سوء استفاده گر قلدر به هم میخوره و زدم بیرون .. تازه فایل های خودمو هم از سیستم حذف کردم و خب فردای اون روز قرار بود توی میتینگ اونا ارائه بشن ولی خیلی خنده دار بود که من اونموقع سوار هواپیما بودم و به سمت ججو حرکت میکردم ..
جونگکوک اصلا گوش میکنی چی میگم؟

*جونگکوک و لیسا روی چمن ها دراز کشیده بودن و جونگکوک با لبخند ملیح به صفحه ی چت موبایلش خیره شده بود*

+چی ..؟
اره اره .. میگفتی ..

*لیسا نفسشو با حسرت داد بیرون و به اسمون خیره شد*

_دلم واسه اون دوقلو ها تنگ شده ..
چرا نمیان پس؟
اشکال نداره
نیم ساعت دیگه ام منتظر میمونیم

+واسه بازی با دوتا بچه منو هر روز میکشونی پارک؟ اصلا میفهمی کجا هستی؟ تو خوابت هم میدیدی یه روز اصلا به ججو سفر کنی؟
ولی الان داری اینجا زندگی میکنی
لذت ببر و واسه خودت چرخ بزن ..

*بدون اینکه نگاهش رو از موبایلش بگیره بلند میشه و میره*

_باشه پس فکر کنم باید به چامین پیا...

*جونگکوک نزاشت حرفش تموم شه و با سرعت برگشت و دوباره کنار لیسا روی چمن ها دراز کشید*

_جدا چته؟ چرا اینقدر حسودی؟جونگکوک واقعا خاک تو سرت که اینقد حسودی ..

+من .. من حسودم؟ فقط واسم عجیبه .. خیلی عجیبه که همه جا دنبالمونه .. نمیفهمم واقعا

_جونگکوک ..

+چیه؟

_هر روز با نشون دادن یه وجهی از حماقتت سوپرایزم میکنی!

+تو که از همه محتاط تر بودی .. واقعا تعجب میکنم که شک نمیکنی ..
یه پسر بیست ساله .. به ظاهر فقیر .. میاد توی رستوران کار میکنه و توی دانشکده ملی سئول مدیریت بازرگانی میخونه
بعدش از اینور برادر کوچیکتر شیا درمیاد که اتفاقا خیلی هم بچه پولدار هستن و توی تیم ما به عنوان برنامه نویس اضافه میشن .. و حالا توی این موقع...

*جونگکوک نگاهش به لیسا میفته که از خنده ریسه رفته و چشماش پر اشک شدن*

+من کاملا جدی ام

_وای .. جونگکوک
هزار دفعه اینو توضیح دادی
دیوانه شدم ول کن دیگه

+وای که چقدم میفهمی با این حال

_احمق خنگ
یک بار برای همیشه
اون میخواد رو پای خودش وایسته و خب از اون صحبت هایی که داشتیم یه مقدار با شیا مشکل داره انگار ..
مثل اینکه شیا خیلی سعی میکنه توجه پدرشو جلب کنه ولی اون فقط به چامین اهمیت میده و واسه همین از ججو اومد سئول
و اینکه شیا کسی بود که ازش درخواست کرد بیاد توی تیم شما

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Donde viven las historias. Descúbrelo ahora