22.ظهور آفرودایت!

439 64 29
                                    




*جونگکوک با استرس به کارگر هایی که در حال چیدن گل ها و میز ها بودن نگاه میکرد و جیمین با پاهاش روی زمین ضرب گرفته بود و منتظر جواب دادن تلفن بودن که صدای کیوت دختری از تلفن پیچید*

_ 911 ، مورد اورژانسیتون چیه؟

+ ام .. چیز ..سلام

_سلام .. مورد اورژانسیتون چیه؟

*جونگکوک هول کرد*

+چیزه خب ..

*جیمین صداشو صاف کرد و نیشش وا شد*

جیمین: حالا حتما باید اورژانسی باشه؟

_این خط برای همین ساخته شده .. متاسفم اگه مشکل اضطراری براتون پیش نیومده مجبورم قطع

*جونگکوک ضربه ای به جیمین زد و گوشی رو به سمت خودش کشید*

+گم شدن مورد اورژانسی حساب میشه؟

_فرد گمشده کیه؟ شما یا؟

جیمین: من که خیلی وقته خودمو گم کردم ول..

+یکی از دوستانمونه  *وارد کردن مجدد ضربه به جیمین

_خب لطفا ارامشتونو حفظ کنید.. از کی گم شدن؟

جیمین: نه بابا ما ارومیم

+راستش امروز عروسیشه و کلا دیده نشده امروز.. اخرین بار دیشب بود و گوشیش هم خاموشه

_اسمشون چیه؟

جیمین: من پارک جیمین هست..

*جونگکوک با پاش جیمین رو از صندلی پرت کرد*

+کیم نامجون .. بیست و هشت سالشه

_شماره ی کارت شناساییشو دارید؟

+نه والا

_از همسرشون میتونید بپرسید؟

جیمین: عمرا مگه از جونمون سیر شدیم

_یعنی ایشون هنوز خبر ندارن؟

+نه ..

_خب بهترین و اولین کار اینه که بهش خبر بدید

*جونگکوک به جیمین نگاه کرد*

...

_الو .. با منی؟

جیمین: من که با شمام

_من به مرکز اطلاع دادم .. اگه شماره کارت شناسایی رو پیدا کردید تماس بگیرید

جیمین: ببخشید خانومه‌‌... اسمتون چی بود؟

_شرمنده این جزئی از قانون شرکته که نباید اسممون رو بگیم

جیمین: ای بابا هرچی دختر قانونیه ام گیر ما میفته

_ببخشید؟

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Where stories live. Discover now