18.تکرار گذشته؟

534 63 43
                                    


*لبخند جیمین وا رفت و قلعه ی هاول که توی ذهنش ساخته بود فرو ریخت*

+چ.. چی؟

*کریستا مضطرب با انگشت هاش بازی میکرد و نمیتونست کامل تو چشمای جیمین نگاه کنه*

_...اره .. میدونم که ..
راستش ..
میدونم که باید .. خب .. بهتون اطلاع داده میشد ولی ..

*ناگهان به جلو متمایل شد و دستاشو مشت کرد و جیمین از ترس به عقب رفت*

+خواهش میکنم خواااهش میکنم از این موضوع به کسی نگو من قول داده بودم که این موضوع و به شما نگم و خب از اونجایی که نمیتونستم تنهایی دونستن این موضوع و به دوش بکشم بهت اعتماد  کردم و اینو گفتم چون داشتم دیوونه میشدم خواهش میکنم خواهش میکنم خواهش..

+باشه باشه باشه .. قول میدم

*کریستا نفسشو با دلهره بیرون داد*

_خب .. ممنون

*جیمین دستی به گردنش کشید و آرنجش رو روی میز گذاشت*

+پس داری میگی که .. چند وقتیه داریم از طرف یه شخص ناشناس تهدید میشیم؟

*کریستا با نگرانی اروم لب هاشو گاز گرفت و سرشو به نشونه ی تایید تکون داد*

+خب این که .. خیلی مزخرفه ..
میتونیم با هم فکری و همکاری همدیگه پیداش کنیم و رسواشون کنیم ..
چرا این باید از ما پنهان بشه؟

_من از وقتی که شروع به کار کردم خیلی جا ها با این موضوع سر و کار داشتم جیمین شی ..
حتی چند بار توی همین کمپانی .. چون ملاک انتخاب رقابته .. اونم رقابت های گروهی ..
ولی مشکل اینجاست که ..
راستش شیا .. خیلی ادم محافظ کاری عه
و خب امکاناتی که شیا داره با هیچ کمپانی قابل مقایسه نیست ..
هر مرحله ای که این پروژه بهش رسیده  یا فایل های شخصی یا حتی پروژه های قبلی که شیا اونارو خیلی خیلی محرمانه نگهداشته بود .. لو رفتن!

*جیمین اروم به صندلی تکیه داد و جرعه ای از قهوه اش رو نوشید و از پنجره نگاهشو به دریا دوخت*

+چه جای .. قشنگی رو واسه گفتن این موضوع انتخاب کردی!

*کریستا متقابلا به دریا نگاه کرد*

_خیلی استرس داشتم!

+خب حالا .. شیا میخواد چیکار کنه؟

_نمیدونم ..
خیلی خیلی به هم ریختس
هیچوقت اینطوری ندیده بودمش
سعی میکنه پیش ما اینطوری باشه که نه موضوع خاصی نیست ولی خب ..
خودشم میدونه چقد مهمه!

+خب اون با جونگکوک .. ارتباط راحت تری داره .. شاید به اون بگه ..ها؟

_نه .. دقیقا نمیدونم میخواد چیکار کنه ولی .. میدونم قرار نیست به کسی خبر بده.

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Where stories live. Discover now