28.بازگشت نه چندان شکوهمندانه!

256 47 43
                                    

جونگکوک به سرعت از تاکسی پیاده شد و کرایه رو حساب کرد و به طرف مرکز خرید دوید.

همونطور که میدوید نگاهی به جیمین انداخت که دویدن براش سخت بود..خندش گرفت.

+جیمین دیر شده..میخوای تو کافه بشین یه استراحتی بکن بعد بیا

بالاخره وقتی از در مرکز خرید وارد شدن وایساد تا یه نفسی تازه کنه.
جیمین با هر نفس عمیق یه کلمه میگفت

_زهر...مار... سنگین وزن..خودتی..اصلنشم

دوباره با استارت ناگهانی جونگکوک، شروع به دویدن کردن و این سری جونگکوک نتونست درحال دویدن خندشو کنترل کنه.

_مرگ

+اخه با هر قدم لپت تکون میخوره

جیمین و جونگکوک خودشون رو تو اسانسور پرت کردن و دکمه ی طبقه ی چهار رو زدن.
جیمین یک دستش رو به زانوش گرفت و با دست دیگه اش آستین جونگکوک رو چسبید و با صدای خنده داری نفس نفس میزد

_خدایا.. منو .. از دست.. این .. نجات بده

جونگکوک دست به سینه به اسانسور تکیه داد

+اصلا کی گفت تو بیای؟

_پوح.. اقا رو .. یکی باید باشه بالاخره جنازتو تحویل بگیره دیگه

جونگکوک لبخندش محو شد و نگاهشو به زمین دوخت

+حاضرم جنازم روی زمین بیفته.. ولی فقط یک بار دیگه ببینمش...

***
جونگکوک با کلافگی سرشو بین دستاش گرفته بود و چشماشو بست

جیمین از پشت عینک آفتابیش با لبخند ملیحی به خانوم جلوییش لبخند میزد*

دختر با لبخند فیکی نگاهشو به زور از جیمین گرفت
_امم..خب.. همین دیگه.. جشنواره دو ساعت پیش تموم شد اگه مایلید میتونید که هفته دیگه همین روز و ساعت تشریف بیارید

*و یکی از بروشور های تبلیغاتی رو به جیمین داد و با سرعت دور شد

جونگکوک برگشت و دست به سینه به میله های پله تکیه داد و به جیمین خیره شد

جیمین با همون لبخند ملیح به جونگکوک خیره شد

+....

_دلم لرزید

+من از دست تو چیکار کنم؟
از دست خودم چیکار کنم؟
از دست لیسا چیکار کنم؟
چرا نمیمیرم؟

_خب بابا چرتو پرت نگو بیا بریم هفته دیگه میاد بازم.. یجوری حالا دنبالشی انگار قراره با بوس و بغل ازت استقبال کنه.. الان حداقل یه هفته دیگه زنده ای

***

*تقریبا یک ماه از اومدن جونگکوک به گانگنام میگذشت و اون قرار شد مدتی تو ورزشگاه یوگا بانوان مربی بشه

Du hast das Ende der veröffentlichten Teile erreicht.

⏰ Letzte Aktualisierung: Jul 22 ⏰

Füge diese Geschichte zu deiner Bibliothek hinzu, um über neue Kapitel informiert zu werden!

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Wo Geschichten leben. Entdecke jetzt