21.درد سر های عظیم!

394 53 42
                                    



Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.



*جیمین در له شده ترین حالت ممکن بخاطر سر و صداهای نشیمن با چشم های نیمه باز از اتاق بیرون اومد.

جونگکوک با کت شلوار شطرنجی دست به کمر وسط نشیمن بود*

+برو بابا همین مونده بود تیپمو دست تو بسپارم .. ازم دلقک ساختی

*لیسا عکس مدل مجله رو جلوش گرفت*

_چشمای کورتو باز کن بی لیاقت .. ببین .. پر فروش ترین بین آیدل ها مال همین امساله

*چانیول با لبخند ملیحی از نمایش صبحگاهی لذت میبرد و قهوه اش رو میخورد*

چانیول: تصحیح میکنم .. جونگکوک دلقک بود الان دیگه آکادمیک شد

+آره .. کافیه دماغمو قرمز کنم .. دلقک پرومکس میشم

*لیسا مجله رو روی زمین پرت کرد*

_خاک تو سرت .. انگار یادش رفته تا دیروز با موهای بلند بنفش و ده تا زنجیر و قلاده تو کوچه های سئول یکی پس از دیگری توسط دخترا پس زده میشد.

+برو بابا حالا خوبه هرکی میومد سمتت باهات دوست بشه واسه این بود که شمارشو بدی به من

_قیافتو من درست کردم بیچاره..
بین ماهیگیرای بوسانی بودی داشتی خرچنگ پاک میکردی

*جونگکوک کتش رو دراود و توی آینه دستی به موهاش کشید و اخمی برای جذابیت بیشترش کرد*

+فعلا که همه عاشقمن .. تو ام سعی کن بلند بپری دسته گل عروسی هئین و بگیری حتما!

*لیسا لپ هاشو باد کرد و با عصبانیت و خنده به سمت جونگکوک حمله ور شد*

*جونگکوک جیغ خنده داری زد*

+کمک!

*لیسا روی کول جونگکوک پرید و گوشش رو محکم گرفت و جونگکوک با خنده سعی در کنترل خودش داشت*

+وای کمک!

_بگو غلط کردم ارباب تا ولت کنم

+دوستان واقعا کمک

_خفه شو بگو غلط کردم بانو لالیسا شما زیباترین و شایسته ترین دختر جهانی
بگو تا شاید بخششم نصیبت بشه

Kill me Heal me! [Lizkook/Liskook]Where stories live. Discover now