part ten

1.1K 213 49
                                    

Yoongi pov:

با شنیدن صدای باز شدن در، خودم رو از هپوروت چند لحظه پیش خارج کردم و از روی مبل بلند شدم و همزمان لباس هام رو مرتب کردم.

لبخند عجولی روی لب هام نشوندم. مامان با دیدنم، همون لحظه اول فهمید یه گندی بالا اوردم که اینجوری میخندم و قطعا بعدا از زیر زبونم ته توی ماجرا رو بیرون میکشید.

&تو اینجا چیکار میکنی؟ یادم یه خونه داری و قصد داشتی دیگه نیای اینجا؛ ولی تو که ۲۴ ساعت روز اینجایی!

-بده دارم از جیمین مراقبت میکنم؟

&اون نیاز به مراقب تو نداره، در هر صورت قبل از اومدن اون هم تو هر روزت رو اینجا میگذروندی.

@بین اینجا و خونه خودت یکی و انتخاب کن.

-یااااا... بزارید برسید بعد من رو در تیر راس رگبار توقعات و تصمیماتون قرار بدید!

@اینا همش تقصیر تربیت توعه. اگر میدادیش دست من اینجوری بار نمیومد.

&حالا که اینجوریه افتادت گردن من؟ اگر الان یه کار خوب میکرد میگفتی تربیت خودته، مرد!

مرد رو محکم گفت.
احتمالا این بحث چند دقیقه ای ادامه پیدا بکنه پس فرار رو بر قرار ترجیح میدم!

&وایسا ببینم کجا داری در میری؟

محکم سر جام وایسادم.

-هیچ جا. میرم بخوابم.

&جیمین کو؟ بچم شامم نخورد.

-چرا با هم پیتزا خوردیم الان هم رفت اتاقش احتمالا خوابیده.

باید تا جایی که میتونم نزارم مامان با جیمین حرف بزنه وگرنه پوستم کنده است!
چشماش رو طبق معمول که میخواد مثل کاراگاه ها چیزی کشف کنه ریز کرد.

&چرا انقدر زود؟

@عزیزم امروز رفته مدرسه حتما خسته بوده!

&منطقیه.

بالاخره فکر کنم بیخیال شدن؛ البته برای مدتی. من که میدونم بعدا دوباره یقه ام رو میگیرن و بازجوییم میکنن!
منم ترجیح دادم برم اتاقم و فردا غذاهای ریخته شده رو جمع کنم. قطعا تا فردا مهمونی چیزی نمیاد که بخواد از وضعیتش آگاه بشه.

@اون تلویزیون بدبخت و خاموش کن، بوی کباب سوخته گرفت!

با داد بابا، تازه به یاد تلویزیون و فیلم از دست رفته شدم و تقریبا برای خاموش کردنش به سمتش پرواز کردم.
مثل اینکه امشب هر بار باید به چیزی بشه که من نرم به اتاقم، آخرش میدونم همینجا باید بخوابم!

****

صبح بعد از بیدار شدنم برای خوردن صبحانه، پایین رفتم اما هنوز جیمین نیومده بود. یه لحظه با ندیدن جیمین به این فکر افتادم که نکنه بابت اتفاق دیشب از دستم دلخور یا ناراحت باشه، پس تصمیم گرفتم قبل از رفتن به سر میز یه سر به اون بزنم.

Dramatic [Yoonmin]Where stories live. Discover now