part seven

1.2K 231 47
                                    

ای کاش زودتر میگفتید که پایان پارت قبل تکراری بود و من زودتر اصلاح میکردم.
البته، الان اصلاح شده برید بخونید حدود 300 لغتی به پارت قبل اضافه شده.
بعد از خوندن پارت قبل این پارت رو شروع کنید.
____________


Jimin pov:

با ورود به مدرسه از بین تعداد دختر و پسری ک جلوی در جمع شده بودن، گذشتم و توجهی به نگاه ها و حرفاشون نکردم. به هر حال طبیعیه چون دانش آموز جدیدم، عجیب و غریب نگاهم کنن.

مدیر ازم خواسته بود، قبل از هر چیزی پیشش برم تا کلاس و معلمم رو باهام آشنا کنه، پس به سمت دفتر مدرسه (کالج) حرکت کردم.


در و باز کردم و سرم و پایین انداختم و وارد شدم.

√اوه جیمین اومدی.

+سلام.

√سلام سلام بیا بشین امرور معلمتون یه مقدار دیر اومده، تا اون زمان اگر دلت خواست میتونی اینجا بمونی.

کمی از اینکه اینجا بمونم ناراحتم. ترجیح میدم برم سر کلاس با بقیه آشنا بشم تا اینکه اینجا بمونم.
فکر کنم آدم باشعوریه چون متوجه شد.

√مثل اینکه دوست داری بری سر کلاس!

+بله اگر میشه...

√خب پس بزار بگم یکی از دانش آموزای خوبه کلاست بیاد و تا اونجا راهنماییت کنه.

+ممنون.

روی صندلی کنار در منتظر اون فرد نشستم.
حدود ده دقیقه بعد پسر قد بلند اومد داخل.

~آقای چوی خواسته بودید بیام.

√نامجون بیا داخل؛ اون جیمینه، دانش آموز انتقالیه ببرش سر کلاستون تا اومدن آقای جانگ با بقیه آشنا بشه.

سرش و چرخوند. انگار تازه متوجه حضورم شد.

~بله آقای چوی. جیمین بیا سریعتر بریم.

+باشد.

به همراه نامجون از دفتر بیرون زدیم و توی راهرو حرکت کردیم. چند کلاسی و رد کردیم و بالاخره جلوی در قهوه ای رنگی که بالای اون نوشته شده بود، «کلاس 7_A» ایستادیم.

~جیمین. اینجا کلاسمونه.

در و باز کرد و همراه هم داخل شدیم. توی کلاس هم دختر بود هم پسر؛ مدرسه قبلیم فقط پسرونه بود و تا الان به این جمع ها عادت نداشتم.
نامجون اشاره کرد که برم جلوی کلاس کنار تابلو بایستم و منم همین کار و کردم.
تقریبا همه ساکت شده بودن و با کنجکاوی نگاهم میکردن.

Dramatic [Yoonmin]Onde histórias criam vida. Descubra agora