<< مو بلوند>>

2.8K 393 11
                                    

•○27 |blonde hair○•

تقریبا ساعت نزدیکای هشت شب بود و هنوز به عمارت برنگشته بودن . روی چمن های پارک دراز کشیده بودن و به اسمون نگاه میکردن . 

" چرا همیشه اسمون شب توی ماه ژوئن قشنگ تر از ماه های دیگه است؟" 

"یه افسانه ای شنیدم که میگه  ماه ژوئن ، زمانی هست که فرشته های توی اسمون باهم ازدواج میکنن و برای همین ، ژوئن یه ماه خیلی خاص و قشنگی هست." 

جونگ کوک با نرمی برای پسر کنارش تعریف کرد و دستشو قفل دستای پسر کرد. 

"قشنگه!"  تهیونگ گفتو جونگ کوک هم تایید کرد . 

"راجب ستاره ها حرف میزنم!" 

"منم راجب انعکاسشون توی چشمهات میگم!"

تهیونگ چشمی چرخوند و ترجیح داد به جای بحث و حاضر جوابی سکوت کنه. 

" سردمه کوکی"

  با شدت از سر جاش بلند شد ، تهیونگ با تعجب نگاش کردو چته ای ثنارش کرد. کلمه کوکی از زبون تهیونگ حس بهشت رو داشت

" یه بار دیگه کوکی رو تکراز کن"

دلش میخواست دوباره از زبون تهیونگ بشنوه . نه یکبار ، تا اخر عمرش اون کلمه رو از زبون تهیونگ بشنوه! 

"اگه نخوام؟" 

بزرگتر اخم ساختگی کرد و دست به سینه نشست. 

"هنوزم حرفامو گوش میدی ، حتی الان که دوستم داری!" 

تهیونگ از اینکه دیشب اعتراف کرد که به جونگ کوک علاقه داره ، پشیمون شد. 

"خب دوست داشتن چه ربطی به حرف گوش کردن داره؟ دلیل نپیشه چون دوست دارم هرچی میگی بگم چشم ، مگه زیر دستی برده ای چیزیم؟!" 

جونگ کوک از این زبون درازی تهیونگ به وجد اومد . زیر لب زبونتو کوتاه میکنمی گفتو بلند شد. 

"اگه خیلی سردته بیا برگردیم پرنسس." 

تهیونگ از جاش بلند شد و جونگ کوک رو محکم بغل کرد. 

"دیگه سردم نیست"

جونگ کوک به لرزیدن بدنش نگاه کردو پوزخندی زد . وقتی حس کرد یکم گرمش شده ، از بغل مرد بیرون اومد .

سمت ماشین حرکت کردن و جئون بخاری ماشین رو برای پسر روشن کرد. یاد زمانی افتاد که برای اولین بار توی خیابون تهیونگ رو دیده بود. برای اینکه اذیتش کنه کولرو روشن کرد تا بیشتر سردش شه.

خنده ای کردو راه افتاد . 

"بریم ارایشگاه" 

"که موهاتو مشکی کنی؟!"

  "و موهای تورم رنگ کنیم!" 

~~~

کنار یه ارایشگاه پارک کردو پیاده شدن .

ᴍʏ ᴘʀɪɴᴄᴇꜱꜱ || ᴋᴏᴏᴋᴠWhere stories live. Discover now