<< عشق 🔞>>

4K 392 59
                                    

•○28| love○•

"تا سه میشمرم بعد چشمهاتو باز کن."

جونگ کوک رو سمت اینه قدی اتاقش برد و دستاشو محکم روی چشمهاش گذاشت.

"باور کن عاشقش میشی!"

به حرف تهیونگ خندید ، حدس میزد موهاشو چه رنگی کرده.

"یک .... دو .... سه!"

دستهاشو از روی چشمهای جونگ کوک برداشت و کنار رفت . جونگ کوک بعد از دیدن رنگ مو جدید پوزخندی زد ، حدسش درست بود .... بلوند!

"گفتم بهت میاد! دوستش داری؟"

شاید این اخرین چیزی بود که جونگ کوک میخواست بشنوه. عقب گرد کرد و سمت تهیونگ رفت .

روبه روش وایساد و کمرشو گرفت و شروع به نوازش کردن کرد ، به صورت تهیونگ که خمار این لمس ها شده بود ، نگاه کرد. پوزخندی زد و محکم کمر پسرک رو به کمد پشتش کوبوند.

تهیونگ به چشم های بی احساس جئون نگاه کرد ، بلکم بتونه احساسی ببینه که باعث دلگرمیش شه ، ولی از همچین حسی هیچ خبری نبود.

"بلونده!"

سرشو سمت گوش تهیونگ برد و گاز ارومی ازش گرفت .

"یادت میاد قرارمون چی بود؟ ....... تنبیه!"

بوسه ای روی گردن پسر گذاشت و چونش رو محکم گرفت.

"تهدیدم برات کم بود پرنسس؟ انقدر دوست داری تنبیه شی؟!"

دستشو از روی چونه تهیونگ برداشت و گلوش رو محکم گرفت .

"نمیخوای جواب بدی؟!"

تنها واکنش کوچکتر ، خنده بلندی بود که کل اتاق رو در برگرفت. جئون گیچ نگاهش کرد و گلوش رو بیشتر فشار داد.

"فک میکردم تو این مدت فهمیده باشی تهدیدات به هیچ جام نیستن. واقعا ناامیدم کردی!"

وقتیکه دید حواس جونگ کوک به حرفاشه ، سریع اسلحه ای که پشتش بسته بود رو ، کش رفت و روی سینش گذاشت.

"چطوره؟ خوب درسامو پس میدم جناب رئیس؟"

به کلتی که روی قلبش بود نگاه کرد و به خودش لعنتی فرستاد که چرا نمیتونه چند دقیقه خودشو پیش این الف بچه نبازه.

"پرنسس فکر نمیدونی خودتو وارد چه بازی کردی. بازی که ممکنه خیلی خیلی درد داشته باشه، حتی خونریزی!"

"همینه که قشنگش میکنه . درد، خونریزی. قشنگ نیست ؟ بخاطرت درد بکشم و خونریزی داشته باشم؟!"

تو یک حرکت خیلی سریع اسلحه رو از دست های ضعیف تهیونگ گرفتو حالا نوبت اون بود که هدفشو انتخاب کنه.

"چی شد پرنسس؟ که گفتی درد و خونریزی رو دوست داری؟!"

"به نظرت جرات کشتن من یا حتی زخمی کردنمو داری؟"

ᴍʏ ᴘʀɪɴᴄᴇꜱꜱ || ᴋᴏᴏᴋᴠWhere stories live. Discover now