"26"

2.1K 322 753
                                    

شرط کامنت : 1400

یکی از بازوهاش کمر باریک هری رو قاب کرده بود و درحالی که پسر بی توجه به جملاتش گردنشو میبوسید، سعی میکرد اجازه نده کاسه ی سوپ از دست دیگه ـش بیفته.

"بیبی یه دیقه..." یک بار دیگه عاجزانه صداش زد اما هری درجواب فقط اخم کرد و حتی به نشانه ی اعتراض یه گاز هم از پوست آلفا گرفت.

تمام طول این دو روز حتی یه وعده غذای درست و حسابی هم نخورده بود و حقیقتا این چیزی نبود که لویی بتونه تحمل کنه. پس روزی چندبار مثل الان خودش ظرف غذا رو برمیداشت تا به زور به خورد اون گربه ی لجباز بدتشون.

مسلما و طبیعتا هری هرچندساعت یک بار سکس میخواست که لویی ابدا مشکلی باهاش نداشت و خودش هم درست به اندازه ی پسر احساس نیاز میکرد. اما بهرحال نمیتونست مثل هری همه چیزو فراموش کنه و همه ی ذهنشو بذاره روی رابطه داشتن. هری باید غذا میخورد!

"یه قاشق دیگه، لطفا؟" همونطور که هری خودشو روی تنش بالاتر میکشید خواهش کرد اما باز هم جوابی نگرفت.

باورش نمیشد این هری همون هری ایه که در عرض یک ساعت کل محتویات یخچال رو تخلیه میکنه.

لویی : هزا!

"دهن قشنگتو ببند!" بدون جدا کردن لبهاش از پوست آلفا، این مدلی جواب داد و باعث شد ابروهای لویی بالا بپرن.

هرچند که خیلی زود فهمید چی گفته و با تیله های لرزون ذره ای عقب کشید. دستاش هنوزم دور گردن لویی بودن.

هری : چیزه یعنی... آم... قبلا بهت گفته بودم لبات چقد خوشگلن؟

چشماتم که دیگه اصلا نگما.. اوف! خیلی زیبایی.

میشه شماره بدی مزاحم شم؟!

لبهاش از همیشه پف پفی تر بنظر میرسیدن و دور چشماش بخاطر کم خوابی یه هاله ی صورتی انداخته بود. لویی فقط میخواست بغلش کنه.

تمام تلاششو بکار گرفته بود که به چرندیاتش نخنده چون کافی بود پسر یه روی خوش ببینه تا دیگه به هیچکدوم از حرفاش گوش نده. پس فقط چرخی به آبی هاش داد و پشت گردن گربینه رو بین انگشتاش گرفت.

لویی : غذاتو بخور.

هری اما درمقابل لب پایینی ـشو بیرون داد و با خیره شدن به ران های لختش سرشو به نشونه ی نه تکون داد.

لویی : چرا نه؟

لحنش ملایم بود، دلسوزانه و گرم. همین هم باعث میشد هری بتونه راحت تر حرف بزنه.

"حالم بهم میخوره." مظلومانه زمزمه کرد و آلفا بلافاصله و بی اختیار پیشونی داغشو بوسید.

لویی : لطفا سعی ـتو بکن بیبی، اگه همینطوری چیزی نخوری مریض میشی

"من فقط میخوام تورو بخورم!!" نالید و دوباره خودشو به سینه ی آلفا چسبوند تا به بوسیدن پوست برهنه ـش ادامه بده.

Ball of Fur Where stories live. Discover now