روی صندلی داخل رستوران کشتی نشسته بود، قبل از خرید بلیط توانسته بود به عنوان موزیسین رستوران کشتی برای چند روز استخدام شود. اینطوری خوب بود، یک پولی از سفر هم درمیآورد.
هر چند سرمایهی کافی برای سفر کردن داشت. وقتی که توی هجده سالگی پدر مادرش از هم جدا شدن جان خودش رو غرق درس کرد و بعدش هم با استخدام شدن توی یه کمپانی تونست به آیدلایی که دوران کارآموزیشون رو میگذروندن درسای مربوط به آهنگ و نت و انواع سازها رو آموزش بده. توی بیست و چهارسالگی بین کمپانیا برای داشتنش دست و پا میشکستن و جان توی کمتر از دو سال تونست به خوبی پول هنگفتی به جیب بزنه و بعد سمت آرزوش بره. جهانگردی!
صدای نتهای که با آرشه روی سیمها کشیده میشدند بین صدای برهم خوردن ظروف و قاشق و چنگالها میپیچید. جان در نتهای یکی از آهنگای آرکانجلو کورلی غرق شده بود و با تمام وجودَ آن را مینواخت. بوی استیک سرخ شده داخل شراب قرمز بین هوای شرجیای که اقیانوس اطلس ایجاد کرده بود، میپیچید. گاهی هم رایحه اش بین بوی ملایم شدهی ماهی با سبزیجات ضعیف میشد و در سرش میچرخید.
مچ دردناکش را با دقت بیشتری روی ویولن کشید و با زدن آخرین نت بالای آهنگ، آرشه را ثابت نگه داشت و چشمانش را باز کرد. نفس نفس زد و لحظهای بعد تمام رستوران کشتی برای نوازندهی شام امشب، دست زدند. نواختن جان دست کمی از خود نوازندهی اصلی کم نداشت.
در آخر لبخند زد و با بلند شدن از روی صندلی تعظیم کوتاهی کرد، حتی با وجود عطر غذاها گشنهاش نبود.به آرامی از سالن خارج شد. سریع به اتاقش برگشت و با گذاشتن ویالون سرجایش دفتر و خودکارش را برداشت.
با قرار گرفتن روی عرشهی کشتی وقتی نسیم اقیانوس بین موهای آبی رنگش پیچید نفس عمیقی کشید.
بوی اقیانوس، بدی صخرههای رنگارنگ مرجانی و موجهای ریز و درشتی که نوایشان از هزاران ملودی ویالون زیباتر بود.
نزدیک لبهی کشتی میشود، گوش به آهنگ زیبای اقیانوس میدهد.
دفتر آبی رنگش را باز میکند و چشمان کشیدهاش مدام بین سیاهی اقیانوس و برگههای دفتر دو دو میزنند.
نور ماه روی موجهای اقیانوس منعکس میشد و سکوت آب، بین سر و صدای کشتی قابل شنیدن بود. یک سکوت زیبا، سکوتی پر از عمق.
در خودکارش را باز میکند، با دیدن طرح جالب دفتر چشمهایش برق میزند. بالای هر برگه از دفتر، نامی از زیباییهای اقیانوس اطلس نوشته شده بود. دفتر را ورق میزند، نام صخرههای مرجانی، کشتیهای معروف، گودالهای اقیانوسی و موجودات دریایی مختلف.
نزدیک به آخرهای دفتر، به لاتین نوشته شده بود مثلث شیطان. کنارش هم یک مثلث با یک تک چشم کشیده بودند.
همان صفحه را برای نوشتن انتخاب میکند، دفتر را روی لبهی کشتی میگذارد و با تکیه دادن دستش خودکار را روی کاغذ میکشد.《خیلیا توی اون نقطه از اقیانوس اطلس گم شدن و دیگه هیچ کس هیچ خبری ازشون نداره.》
انتهای خودکار را بین لب هایش میگذارد و به انتهای اقیانوس مینگرد. مثلث برمودا...کجاست؟
YOU ARE READING
𝐝𝐞𝐚𝐭𝐡 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐞𝐞𝐩(𝐲𝐢𝐛𝐨 𝐭𝐨𝐩)✼
Fantasy𝐘𝐢𝐳𝐡𝐚𝐧_𝐁𝐣𝐲𝐱 𝐝𝐞𝐚𝐭𝐡 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐞𝐞𝐩✼ 𝐂𝐨𝐩𝐞𝐥:𝐲𝐢𝐳𝐡𝐚𝐧 𝐓𝐲𝐩𝐞:𝐲𝐢𝐛𝐨 𝐭𝐨𝐩(𝐁𝐣𝐲𝐱) 𝐆𝐞𝐧𝐫𝐞:𝐑𝐨𝐦𝐚𝐧𝐜𝐞,𝐟𝐚𝐧𝐭𝐚𝐬𝐲,𝐚𝐧𝐠𝐬𝐭,𝐒𝐦𝐮𝐭 𝐖𝐫𝐢𝐭𝐞𝐫:𝐛𝐚𝐧𝐨𝐨𝐲𝐞 𝐝𝐞𝐥𝐥 𝐞𝐝𝐢𝐭𝐨𝐫:𝐖𝐡𝐢𝐭𝐞_𝐩𝐢𝐲𝐮𝐧𝐢 ...