پارت پانزدهم

156 65 41
                                    

با نزدیک تر شدن پری دریایی بیشتر در خودش جمع می‌شود.

- میگم من ملکه نیستم، مگه من زنم که ملکه باشم؟ اصلا جدا از اون کی گفته من ملکه‌ام؟ اصلا اینجا کجاست؟

پری دریایی با تعجب نگاهش می‌کند.

- این مشخصه که شما زن نیستید ملکه‌ی من، اما یادتون رفته شما ملکه‌اید؟ خودتون خواستید ملکه صداتون بزنیم! اگه دیگه از این لقب خوشتون نمیاد هرچیزی که شما دستور بدید صداتون می‌زنیم اولیاحضرت.

  جان با به چنگ گرفتن ویالونش بیشتر روی تخت عقب نشینی می‌کند و دادی از روی تعجب می‌زند.

- اولیا حضرت؟ توروخدا این مسخره بازیا رو تموم کنید! هی تو، تو تو...

جیمین با تعجب به خودش اشاره می‌کند.

- آره با خود توعم، بهش بگو من این لقبای مسخره‌ای که این میگه نیستم. بهش بگو من و زخمی کنار اون گودالای نمی‌دونم چی چی پیدا کردی!

پری دریایی زرد منتظر به جیمین نگاه می‌کند و جیمین با بلعیدن آب درخشان اتاق طوری که سیبکش بالا و پایین شود من من می‌کند:

- بانو آیو، راستش... من فکر می‌کنم ملکه خواب بد دیدن. وگرنه فرمانروا بهمون سفارش کردن که حواسمون به ملکه باشه تا سمت اون گودالای خطرناک نرن.

 جان بار دیگر داد می‌زند که باز هم آب به گلویش می‌پرد، با نگاه آشنا و نگران جیمین با صدای بریده بریده دست و پا میزند:

- بب...ببین، نگ..نگران شدی.

با مشت به سینه‌ی خودش‌ می‌کوبد و وقتی حالش جا می‌آید با خشم ادامه می‌دهد.

- درست مثل دوباری که اب پرید تو گلوم و من مگه گفتم توی آبم آب میپره تو گلوعو... آخه چرا داری دروغ میگی لعنتی؟ گفتی پادشاه؟ اگه من ملکه‌ام می‌خوام پادشاهم رو ببینم. من رو ببرید پیشش دیگه!

پری دریایی‌ای که حالا فهمیده بود اسمش آیو بود کمی تعظیم می‌کند و بعد با نگاه درشتش خیره‌اش می‌شود.

- ملکه آفرودیت، پادشاه برای چند روزی از قصر دور شدند. لطفا صبر کنید تا برگردند، می‌دونم دل تنگشون هستید.

- من دلتنگ هیچ گاوی نیستم، چرا نمی‌فهمید؟!

هم جیمین و هم آیو با ترس و چشمانی بیرون زده خیره‌اش می‌شوند.

- ملکه؟ لطفا به اعصاب خودتون مسلط باشید، این کلمه‌ی ناشناخته چیه که توی قصر میگید؟ گاو؟ ما چیزی به این اسم توی آتلانتیس نداریم!

  جان با عصبانیت ویالون عزیزش را روی تخت می‌کوبد و بلند می‌شود، دست به سینه می‌زند و تند تند شروع به حرف زدن می‌کند:

- آره شما اینجا گاوی نمی‌بینید چون همتون گاوید!‌ می‌خوای بگم گاو چه موجودیه؟ یه حیوون احمق و نفهم و خر که فقط ما ما می‌کنه و هیچ حرفی نمی‌فهمه. دو تا گوشم روی سرش داره و با اون فکش که مدام سبزی‌ می‌خوره داره داد میزنه اهای‌ گاوا، من یه خرم!

𝐝𝐞𝐚𝐭𝐡 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐞𝐞𝐩(𝐲𝐢𝐛𝐨 𝐭𝐨𝐩)✼Kde žijí příběhy. Začni objevovat