𝐝𝐞𝐚𝐭𝐡 𝐢𝐧 𝐭𝐡𝐞 𝐝𝐞𝐞𝐩(𝐲𝐢𝐛𝐨 𝐭𝐨𝐩)✼

پارت نهم

- برام مهم نیست چی میشه فقط به من یکی بگه اینجا کجاست و من چه غلطی میکنم؟ تو...تو یه پری دریایی‌ای! پری دریاییا افسانه‌ان!

جیمین با سر تایید کرد.

- آره ما برای شما افسانه‌ایم همونطور که شماها برای ما هیولا و ترسناکید. هیچ کدوم اونیکی رو ندیده اما یه طورایی هم و باور داریم خب، مگه نه؟

جان تک خندی زد و با انگشت خودش را نشان داد.

- هیولا؟ اونم من؟ شوخی می‌کنی مگه نه؟ بعد اونوقت تو با اون عروس دریاییات هیولا و ترسناک و خطرناک و وحشتناک و...

- هی هی بسه!

پسر عصبی ادامه داد:

- حالا هر چی، اصلا من شیطان شماها الهه. فقط یه چیزی بگو باورم شه.

- من که نگفتم ما الهه‌ایم، البته برعکس! باور کن این قلمرو توسط ترسناک ترین و بی رحم ترین پادشاه دنیا اداره میشه. اگه ببینتت...ووی، تصورشم باعث میشه بخوام خودم و بندازم زیر دست چنگکای خرچنگای ساحلی اما اون صحنه رو نبینم!

جان چیزی از حرفای به ظاهر پری دریایی نمی‌فهمید، با یادآوری چیزی به تندی چرخید و ترجیح داد دنبال چیزی که برایش از هرچیزی مهم تر بود بگردد. ویالونش کجا بود؟ حتی اگر وارد دنیای دیگری هم شده بود نباید گمش می‌کرد، نه نباید!
جیمین که تقلاهای پسر را می‌دید از بین عروس دریایی‌هایش عبور کرد و نزدیکش شد.

- دنبال چیزی می‌گردی؟

جان که مدام دست‌هایش را از بین موج های آب رد می‌کرد تا شاید بتواند ببیندش سرش را تکان داد.

- آره آره، ویالونم باید همراهم باشه. ندیدیش؟ یه چیز چوبی بودش!

جیمین چشم‌هایش را جمع کرد و کمی فکر کرد، با یادآوری چیزی جلوی‌ پسر رفت تا توجه‌اش را جمع خودش کند.

- وقتی داشتی از گودال ورودی و حلقه پایین می‌اومدی من فقط تونستم تو رو بگیرم تا داخل گودالا نری یه وقت، اما یه چیزی از کنارت رد شد. نزدیک ترین گودال اقیانوسی به اونجا گودال سیاهیه. پس فکر کنم اونجا باید باشه! آره جای دیگه‌ای نمی‌تونه غرق شده باشه.

جان با عجله صاف ایستاد و شانه‌های نیمه پولکیه پری دریایی را در دست گرفت.

- اون گودال...گودال سیاهی کجاست؟

جیمین با چشم‌هایی بیرون زده از وحشت خودش را کمس عقب کشید.

- دیوونه شدی؟ برای چی میپرسی؟

جان با عصبانیت گفت:

- ببین پری دریایی یا هر چی...اره اصلا من دیوونه، فقط بهم اون گودال و نشون بده. اون ویالون برای من خیلی خیلی خیلی مهمه. تنها یادگاریه که از جفت پدر و مادرم دارم. پس بهم بگو اون گودال کجاست!