part 18

368 64 29
                                    

"جونگکوک؟ هیچ معلومه کجایی؟ اون لعنتی برای جواب دادنه، بیست بار بهت زنگ زدم"

صدای نگران و کلافه تهیونگ تو گوشش پیچید
با بهت موبایلشو از گوشش فاصله داد، یعنی اینقدر درگیر بود که صداشو نشنیده بود!!

" هی چی شدی؟ جونگوا ؟"

"هستم ته ، اینجام "

"پرسیدم کجایی؟ "

" خونه..."

صدای اون ور خط پوفی کشید و نذاشت حرفشو تکمیل کنه

" به من دروغ تحویل نده ، همین الان بیا اینجا"

و بدون اینکه منتظر جواب جونگکوک باشه تماسو قطع کرد

"خدا بهت رحم کنه کوک، قاطیه قاطیه"

با خودش زمزمه کرد و همینطور که شماره ووبینو میگرفت بطرف خیابون اصلی رفت تا بتونه حداقل ی داروخونه پیدا کنه، باید جلوی خونریزی بازوشو میگرفت
.
.
.
با قلبی که آروم گرفته بود گوشی رو رو میز کنار تخت گذاشت
از وقتی که از خواب زوری بعدازظهر، اونم به لطف داروهایی که پرستار تو سرمش ریخته بود، بیدار شده بود، مثل مرغ پرکنده سراغ جونگکوک میگرفت و بهش زنگ میزد، حس خوبی به به سوالای پسر درباره دختر تو فن ساین و تماسای بی پاسخش نداشت 
توجه شو به جینی که با باز کردن در وارد شده بود داد

"خوبی ته؟"

پوفی کشید و کلافه جواب داد

" توروخدا هیونگ این صدمین باره که اینو میپرسی، من خوبم! خوب خوب"

جین چشمی چرخوند و به طرفش رفت، روی مبل کنار تخت جا گرفت و حق به جانب گفت

" پسره الدنگ، ۵ روزه هیچکدوممون خواب و خوراک نداریم به خاطرت، از وقتی هم که بهوش اومدی کلن قاطی کردی، فکر کنم سمه بجای معدت مختو بهم ریخته...( با دیدن قیافه کلافه تهیونگ که انگار هیچ اهمیتی برای حرفاش قائل نبود، جلو تر کشید و دستشو نوازش وار روی موهاش حرکت داد، لحنش صدو هشتاد درجه تغییر کرده بود )... چی اذیتت میکنه دونسنگی، هوم؟ ... به من بگو"

تیله های مشکی تهیونگ تو نگاه مهربون هیونگش نشست، با اینکه جین بیشتر وقتا بدتر از بچه های پنج ساله میشد ولی به موقعش تبدیل به ی تکیه گاه محکم براش میشد، کسی که همه جوره میتونست روش حساب کنه
ولی نمیدونست چطوری باید درباره نگرانیش، دلشوره اش و ترسش از بابت حس جدیدی که دلشو قلقلک میداد بگه،
جین چی فکر میکرد اگه درباره علاقه اش به جونگکوک میفهمید! محض رضای خدا اون حتی نمیدونست گرایش پسر چیه و چه چیزایی رو ازین بابت از سر گذرونده،
پس بیخیال همه اینا شد و با آهی که کشید گفت

"راستش من میترسم هیونگ، نه بخاطر خودم بخاطر هممون، کسی که اینکارو کرده، میتونه دوباره انجامش بده، اونم وقتی که ما هیچی ازش نمیدونیم"

"yugen"Where stories live. Discover now