زیر چشمی پسر نشسته اون سر میز رو نگاه میکرد
اگه قرار بود تو ی کلمه توصیفش کنه اون داغون بود ... تکیه داده بود به صندلی که کمی نسب به میز مورب شده بود
دستاشو بغل کرده بود و چشماش که از زیر موهای بهم ریخته روی پیشونیش بزور مشخص بود قفل میز کنارش بود
شاید از نظر بقیه اون هم داشت به صحبتای نامجونی که درباره نقاط قوت و ضعفشون تو کنسرت اخیر توضیح میداد و ازشون میخواست تو تعطیلاتی که دارن خوب استراحت کنن و کارای ناتمومشون رو تموم کنن، گوش میکرد ولی جیمین خوب میدونست تهیونگ اصن تو اون اتاق نیست
یادآوری اخرین دیدارشون و حرفایی که زد هنوزم اذیتش میکرد ولی این تهیونگ بود که باعث شد کارشون به اونجا بکشه
اگه به جیمین بود همین الان از اون اتاق بیرون میکشیدش و بدون توجه به همه اتفاقات بغلش میکرد و تلاش میکرد کمکش کنه اگه فقط ۱ درصد تهیونگ این کمک رو رد نمیکرد..."هی جیمین کجایی پسر؟"
با صدای نامجون کلافه سمتش برگشت و گفت:
"ببخش هیونگ امروز یکم حالم خوب نیست لطفا ادامه بده"
نامجون نگاهش سمت تهیونگ برگشت و گفت
" فقط تو نیستی جیمین ، اینجا یکی دیگه هم خیلی خوب بنظر نمیرسه... با نگرفتن جواب یا حتی کوچیکترین تغییر حالتی از تهیونگ متعجب صداش کرد...تهیونگ خوبی؟اینجایی؟"
حالا همه نگاها جلب تهیونگی بود که کلا انگار تو اون دنیا نبود
جیهوب که کنار تهیونگ روبروی نامجون نشسته بود با شوخی روی پای تهیونگ زد تا به خودش بیاد"هی ته عاشق شدی؟ خوشگله؟کیوته؟..."
بدون درنظر گرفتن صورت درهم رفته از درد و نگاه گیج تهیونگ
با حالت ذوق زده ای دستشو جلوی دهن باز شدش گرفت و گفت"نکنه همون دخترست که تو کنسرت به بادیگار کنار استیج التماس میکرد تو رو بده بهش؟"
با این حرف ،خنده شیشه پاک کنی جین بلند شد
"التماس؟؟؟؟ اون دختر مثل ی طلبکار یقه بادیگارد بیچاره رو گرفته بود و تکونش میداد ...صداشو نازک کرد و سعی کرد ادای دختره رو دربیاره ... وی رو بده به من اون باید برای من باشه، اوپاااااا منو ببین خوشگل نیستممممم؟؟ "
و دوباره با جیهوپ از شدت خنده رو میز خم شدن ولی با نشندیدن صدای خنده چهار نفره دیگه سرشونو بالا اوردن
با دیدن صورتای پوکری که با نگاه وات د فاکی بهشون زل زده بودن خودشونو جمع و جور کردن
نامجون که منتظر تموم شدن کولی بازیای دو عضو سرخوش گروه بود رو به تهیونگی که حالا حواسش جمع بود کرد"مشکلی هست ته؟ خیلی خسته به نظر میای؟"
نگاه تهیونگ بالا اومد، میدونست نامجون در مقابل سوال کلیش جواب با جزئیات میخواد ، اون همیشه همینطور بود و خیلیا همین رو بزرگترین عامل موفقیتش به عنواد ی لیدر موفق میدونستن... با صدای بم و ارومش توضیح داد:
YOU ARE READING
"yugen"
Fanfictionیوگن(yugen) یه کلمه ژاپنی هست که معنیش احساس رازآلوده، مثل احساست وقتی به آسمون نگاه میکنی و یهو ماه از پشت ابر بیرون میاد یا همون حسی که موقع نگاه کردن به ی منظره زیبا تو بارون داری و نمیخوای نگاهتو ازش بگیری و برای جونگکوک دقیقا مثل حسی هست که مو...