part 6

511 94 62
                                    

  🎶 Can you hold me_ nf 🎶
پیشنهاد میکنم همزمان با خوندن این پارت پلی کنید چون من با وایب این اهنگ نوشتمش💜
.........................................................................


با حس نوازش هایی روی موهاش و پیشونیش کم کم داشت هوشیار میشد، تلاش کرد چشماشو باز کنه ولی ی چیزی نمیذاشت ، تکونی خورد و خواست با دستش مانع رو کنار بزنه اما با فهمیدن بسته بودن هردو دستش جایی بالای سرش کاملا هوشیار شد، استرسش داشت بالا میگرفت دوباره تکونی خورد که اینبار انگشتایی که تو موهاش حس میکرد کنار رفت

"بیدار شدی لاو؟"

همون صدای مسخره دستکاری شده، پس روبروش نشسته بود

با صدای دورگه شده ای لب زد

" پس قراره اینجوری پیش بریم"

جونگکوک کمی روی تخت جا به جا شد و با نگاه شیفته ای پسر جذاب روبروش رو از نظر گذروند، خیلی خودشو کنترل کرده بود تا موقع بستن چشما و دستاش تک تک جزئیات صورتش رو نبوسه ، موهاش خیلی لجباز بودن هر چقدر تلاش کرده بود چتریاشو پشت گوشش ببره یا قاطی بقیه موهاش کنه باز برگشته بودن سرجای قبلیشون
پسری که روبروش بود نفس گیر بود پیراهن مشکی جذب تو تنش که تو جدال بین احساسات و منطقش فقط تونسته بود دو سه تا دکمه اولشو باز کنه حالا عضلات سینه و گردن پسر رو نمایش میدادن و بند مشکی روی چشماش این زیبایی رو دو چندان میکرد
پرستیدنی بود...
آروم جلو رفت و پشت انگشتاشو نوازش وار از کنار شقیقش تا گردنش کشید ، اروم انگشتاشو روی سینه ش به طرف پایین برد و سعی کرد بقیه دکمه هارو باز کنه اوج گرفتن ضربان قلب پسر مقابلش رو از بالا پایین شدن شدید سینش حس میکرد
دو طرف پیراهن باز شدش رو کنار زد و بوسه ای روی پایین ترین قسمت شکمش گذاشت، لرزش پسر رو حس کرد و بوسه بعدی روی پهلوی راستش گذاشت ، بعدی رو روی پهلوی چپش و با بوسه هایی که رفته رفته بیشتر و حریصانه تر میشدن بالا اومد، روی نیپل هاشو بوسید و با زبونش نوازششون کرد
نفس های عمیق و تند شده پسر حریص ترش میکرد
به ترقوه های جذابش رسید سمت راستی رو بوسید و گاز ریزی ازش گرفت که آه آرومی از بین لبای پسر فرار کرد
سرشو بالا آورد با نگاه خمار و تحریک شدش  دوباره تک تک جزئیات صورتشو از نظر گذروند، موهای لجباز روی پیشونیش رو با انگشت نوازش کرد و چشماش روی لباش ثابت شد،
این اجازه رو داشت؟ مگه اصن اجازه لازم بود؟
لباشو آروم روی لبای بی حرکت پسر گذاشت و مک های ریزی روی لباش زد ، دوست داشت همراهیش کنه پس دو طرف صورت پسر رو گرفت و بالا آورد
بوسه شو عمیق تر کرد و لب پایینی پسر رو کاملا بین لباش مکید همونجا لب زد

"باهام راه بیا لاو، این قراره قشنگ ترین شب هردومون باشه "

تهیونگ خشک شده نمیدونست چیکار باید بکنه، باید اعتراض میکرد و پسش میزد، ولی حس بدی نداشت
از همون لحظه اولی که نوازشاش و بوسه هاش رو حس کرد دوستش داشت،حسش میکرد و بدتر اینکه بیشتر میخواست
با صدای لرزونی لب زد

"بازم کن "

"yugen"Donde viven las historias. Descúbrelo ahora