میتونید با این آهنگ بخونیدش، مطمئن باشید قشنگ تر میشه:)
Only Love Can Hurt Like This _Paloma Faith
_________________________________________بدون توجه به زمزمه ی بهت زده تهیونگ، لبای پسر رو بیشتر بین لباش کشید و با لذت مکید، حس میکرد اگه الان انجامش نده دیگه هیچوقت نمیتونه، دستای بستش بهش جرئت داده بود، حداقل نمیتونست پسش بزنه و این پسر کوچیک تر رو به انجام کارای بیشتری ترغیب میکرد، از مستی داغ کرده بود و گرمای بدن پسر بزرگتر بدترش میکرد،
صورتشو عقب کشید و خیره به چشمای کشیده خواستنیش که همزمان متعجب و لرزون بود ،حرفایی که انگار از سر مستی بودن به زبون آورد
"اسمش چیه ته؟
این کار، این رفتار
که نمیتونم ازت چشم بردارم ...( انگشتاشو نوازش وار بین موهای پسر کشید و ادامه داد)... که عطر موهات گیجم میکنه"آهی کشید و سرشو تو گردنش برد، همزمان با بوسه های ریزی که میزاشت لب زد
" اسمش چیه؟ این حس، این حال
که قلبم برای لمس بیشترت داره التماسم میکنه و لبام برای بوسیدنت عطش داره"نفس عمیقی تو گردن پسر کشید و دستشو از زیر تیشرتش رد کرد و نوازش وار تا روی قلبش کشید
"بگو ته، اسمش چیه؟ این رویا و خیالی که توش...، قلبت فقط برای منه؟"
بغضی که تو گلوش داشت بالا میومد تا اشک بشه رو قورت داد و دوباره سرشو بالا گرفت
نگاه ستاره بارون و عاشقشو تو نگاه پسری که روی صورتش میچرخید قفل کردتن صداش پایین تر اومد و با لرزش محسوسی به گوش پسر بزرگتر که زبونش برای گفتن هیچ حرفی باز نمیشد رسید
"بگو اسمشو چی بزارم که تو "دوست دارم" معنیش کنی؟"
تهیونگ ضربان بالا رفته قلبشو حس میکرد، پسر مقابلش خواستنی تر از هر لحظه دیگه ای بود، قولی که به خودش، به قلبش و به غرورش داده بود این نبود، ولی پسر کوچیکتر تمام معادلاتشو بهم ریخته بود، چشمای درشتش که کهکشانو تو خودش داشت سری پیش هم همینطوری روش خیره بود؟
خواست لباشو برای گفتن باز کنه که انگشت جونگکوک روشون نشست
تیله هاش شیشه ای شده بود وقتی لباش از هم باز شد"میترسم از چیزی که میخوای بگی..."
دلش از شیرینی پسر نشسته روی پاهاش لرزید، انگشتی که روی لباش بود رو نرم بوسید، پسر کوچیکتر با این حرکت ناخوداگاه دستشو پس کشید و حالا تهیونگ میتونست حرفاشو بزنه
"یکم دیره برای چیزی که گفتی"
لبای جونگکوک لرزید و چشماش پر شد، تهیونگ به این حالتش لبخند شیرینی زد و ادامه داد
"من خیلی وقته نگاهتو معنی کردم... کاش توهم میتونستی چیزایی که میخوای از نگاهم معنی کنی... دیره برای خواستن قلبم چون خیلی وقته که فقط برای تو شده"
YOU ARE READING
"yugen"
Fanfictionیوگن(yugen) یه کلمه ژاپنی هست که معنیش احساس رازآلوده، مثل احساست وقتی به آسمون نگاه میکنی و یهو ماه از پشت ابر بیرون میاد یا همون حسی که موقع نگاه کردن به ی منظره زیبا تو بارون داری و نمیخوای نگاهتو ازش بگیری و برای جونگکوک دقیقا مثل حسی هست که مو...