e🥀55~56-همون‌بهتر‌که‌بزاری‌ژان‌بره!

372 89 132
                                    

«آهنگ اول این پارت - کجا بودی : محسن چاوشی»
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

وانگ‌ییبو :

یانگزی : تو هنوز زنده ای رز‌سرخ ، چون شازده کوچولوت هنوز زنده است!

چی؟
قلبم سنگین و چشمام سیاهی می‌رفت

اما مطمئنم درست شنیدم

با کمک گرفتن از درب آهنی سلول بلند و به سمتش چرخیدم : چی...چی میگی ؟
-از چی حرف میزنی ؟
یانگزی : از یه فرصت آخر...
-آخرین فرصت ؟

آخرین...آخرین فرصت؟
نگاهم تار بود

-آخـ...آخریـ...ـن فرصت؟

برام عجیب بود
لرزش صدام از غم قلبم خبر می‌داد

گیج و گنگ نگاهش می‌کردم که ساحره بهم نزدیک شد
اون دیگه لبخند نمی‌زد :تا سومین پاندول ساعت نیمه شب فرصت داری...و این آخرین فرصتته...

آخرین فرصتم ؟
اون از چی میگه ؟

-منظ...منظورت چیه؟
یانگزی :همیشه یه چیزی از تلسم قوی تره...

چی میگه؟
قلبم درد داشت

نمیتونستم نفس بکشم:چی؟
یانگزی:عشق!
-عشق؟
یانگزی:به خودت نگاه کن...تو عاشق شدی و تلسم منو نابود کردی!

یعنی؟
یعنی درست فهمیده بودم ؟
یعنی تلسم من به خاطر...به خاطره؟

یانگزی:ازدواجت با شازده کوچولو فقط قرار بود تلسم بچه دار شدنت رو بشکنه ولی تو عاشق شدیو...عاشق شدی و عشق ، قلبت و روحت رو زنده کرد....

یعنی...یعنی واقعا من به خاطر عشق به ژان؟

-یعنی من؟یعنی داری میگی که...
یانگزی:بوسه‌ی عشق حقیقی ژان تلسمش رو میشکنه!ولی یادت نفره تنها یه بوسه شانس نجاتش رو داره و اگه فرد نادرستی اون رو انجام بده ، قلب شازده کوچولو قبل از نیمه شب برای همیشه می‌ایسته...
-فرد مناسب ؟
یانگزی:عشق حقیقی ، کسی که هم ژان عاشق اون باشه و هم اون عاشق ژان...

پلکام خسته روی هم افتادند
عشق حقیقی ؟

یانگزی : عشقی که هم من ، هم خودت خوب میدونیم که تو نیستی!

من...
من نیستم ، خب مشخصه...
چه طور فرشته‌ای مثل ژان میتونه عاشقم باشه ؟
درسته که اون بار ها گفته دوستم داره
اما مطمئنا اون دوستت دارم ها ، تنها دروغی شیرین بودند...

کسی مثل من لایق عشق اون نبوده و نیست...
ولی ژان...ولی عشق حقیقی اون کیه ؟

🥀🥀🥀

Last chance🥀آخـرین‌فـرصتNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ