e🥀49~50~51-نیست‌شدن‌روح!

416 104 312
                                    

باهاتون قهرم 💔
این سه پارت رو فقط به عشق عزیزام که منتظر بودن فرستادم.
درضمن داریم به پایان این فیک میرسیم و اگه بخواید همینطور نامردی کنید بخونید و ووت ندید ، منم نامردی میکنم و به جای هپی‌اند ، فیک رو سداند می‌کنم 😒💔

  🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀

چهار ماه بعد :

سرزمین رز سرخ دیگر مثل آن بیست و دوسال گذشته اش نبود 
دیگر تیره و با غم هم‌سرشت نبود...
آسمانی روشن و زمین هایی سرسبز...
آبشار های زندگی‌بخش و پرندگان زیبایی که ستارگان آسمان در روز بودند
حیواناتی که با اطمینان به فرشته‌اشان ، با اطمینان به ژان درون شهر می‌زیستند و خطری تهدیدشان نمی‌کرد ، چراکه مردمان شهر نیز متفاوت از همیشه گشته بودند

مردمانی که با دیدن محبت به محبت کردن روی آوردند
همه شاد 
همه خوشحال 
ولی ژان...اون بی دلیل هر روز ضعیف تر از روز قبل میشد...
ضعیف ، اما سرفه های خونی‌اش را از دلداده‌اش مخفی ساخت
آری او خون سرفه می‌کرد 
زیرچشمانش گود افتاده 
جسمش لاغر اندام تر از همیشه گشته بود 
و اصلا نه انگار که در ماه های آخری بارداری‌اش سر میکرد 
شکمش همچون افراد باردار نبود...

بی‌انرژی
خسته
ولی عاشق بود
عاشق...

🥀گل نازم تو با من مهربون باش
🥀واسه چشمام پل رنگین کمون باش
< آهنگ این پارت-گل‌نازم*فریدون آسرایی>
🥀اسیر باد و بارونم شب روز
🥀گل این باغ بی نام و نشون باش

 
امروز نیز با سرفه های خونی‌اش، بیجان از دامان خواب بیدار گشت 
تنش خسته و روحش مریض احوال بود 
چهره‌ی زیبایش نشاط گذشته را نداشت و این جگر معشوقه‌اش را خون میکرد 

خسته‌به معشوقش که در حال چک کردن امور دربار بود خیره شد
و به این اندیشید که آیا طفلش به زیبایی ییبو می‌شود ؟

-بالاخره بیدار شدی؟

بی‌انرژی لبخند زد و روی تخت خود را بالا کشید 
ییبواش هیچ شباهتی با روز وصالشان نداشت 

آن از باقی آدمیان انسان تر و درخشان تر گشته بود...روح پاکش را بالاخره ژانش به عالمیان نشان داده و تمام مردمان شهر به نامش قسم میخوردند

+نمی‌دونم چرا اینقدر خستم !

🥀من عاشقی دل خونم
🥀 شکسته ای محزونم
🥀پناه این دل بی آشیون باش
🥀دلم تنگه تو با من مهربون باش

دیدید گاهی بی‌دلیل غم درون روحتان ریشه می‌افکند؟
حال ژان اینگونه بود
خسته و غمزده
گویا بغضی سنگین در گلویش ریشه دوانده بود 
بغض نه...این نزدیکی پایانش و خبر از محقق شدن طلسم ساحره داشت...

کودکش از درون درحال تجزیه‌ی روحش بود 
و این ضعف و مریضی جز این دلیل نداشت

+بوبو

Last chance🥀آخـرین‌فـرصتDonde viven las historias. Descúbrelo ahora