Chapter : 15
«روند کاری بدون وقفه»
چانیول به بکهیونی که جلوی کیسه بوکس ایستاده بود و با رقص پا و عوض کردن یکی درمیون پاهاش بهش ضربه میزد، خیره شد. ضربه هایی که به کیسه بوکس میخوردند واقعا عالی بودند و اصلا جوری نبود که اماتور بودن بکهیون رو توی ذوق بزنه.
پسری که چهار جلسه بیشتر نبود که تمرین کردن باهاش رو شروع کرده بود واقعا دقیق بود. بعد از توضیح دادن هرچیزی دیگه نیاز به تذکر نداشت.
جلسه اول به خاطر نا اگاهیش دیر اومده بود ولی بعد از اون حتی زودتر از تایمی که باید اونجا می بود میرسید و قبل از رسیدن چانیول، گرم کردن و حرکات کششی که بهش یاد داده بود رو انجام میداد.
هر نکته ای رو فقط یک بار تکرار میکرد و بکهیون بعد از شنیدنش به زیبایی اجراش میکرد و این واقعا باعث میشد که چانیول از تایمی که برای شاگرد با استعدادش میذاشت به هیچ وجه پشیمون نشه و حتی مشتاق تر، روز بعد مسیر خونه تا سالن تمرینشون رو بدوه.
بکهیون هر روز بهتر میشد و بعد از چهار جلسه تمرین حتی امادگی این رو داشت که، مبارزه مقدماتی رو شروع کنه! و این اگر قرار بود روند نرمال و معمولش رو طی کنه حدود یک ماه طول میکشید.
جلسه دومی که سر تمرین حاضر شده بودند باهاش فرایند تمرین تنهایی رو کار کرده بود و همون یک بار کافی بود تا بکهیون متوجه منظورش بشه. جلسه بعدی که برای سنجیدنش کمی دیر تر رفته بود به خوبی دیده بود که بکهیون تمام توضیحات جلسه قبلش رو عملی کرده.
جلسه سوم با اموزش نکات حرفه ای اپ چاگی و تمام تمریناتی که جدای خود ضربه میتونست به اجرای بهترش کمک کنه و با مبارزه های دو نفره اشون به اتمام رسیده بود و بکهیون حتی با این ضربه هم نا امیدش نکرده بود.
و همه این جلوه های خوبی که بکهیون از خودش به جا گذاشته بود، فقط مربوط به استعداد ذاتیش نبودند. اون همیشه با دقت گوش میداد و هربار داشت چیز جدید روی میشنید یا یاد می گرفت، عجله نمیکرد و صبور بود. برخلاف برخورد های معمولی و یا مکالمه های روتینش که اصلا به نظر با حوصله نمی رسید!
روی تاتمی که قرار میگرفت تغییر میکرد... انگار همیشه برای اینجا ساخته شده بود...
چانیول توی اولین دیدارشون فکرش رو هم نمیکرد که پسر ظریف و لاغر جلوش بتونه از پس تمرین های سخت و طاقت فرسای اون بر بیاد و احتمالا بعد جلسه اول قرار بود باهاش تماس بگیره و بگه که دیگه نمیخواد ادامه بده ولی الان که بیشتر از شونزده ساعت برای تمرین با بکهیون وقت گذاشته بود، کاملا به قوی بودن بکهیون اگاهی داشت.
حتی اگه میخورد زمین بلند میشد و سر سخت تر کارش رو ادامه میداد و از نظر چانیول جذاب ترین خصلت شاگرد با استعدادش بود...
YOU ARE READING
🥇𝑄𝑢𝑎𝑖𝑒𝑡𝑒𝑟 𝐼𝑠 𝐿𝑜𝑢𝑑𝑒𝑟 🥋
Fanfiction🏅Quieter is louder🥋 🥂:Couples: ChanBaek . Hunhan 🥂: Genre: Romance . Dram . Flaff . SportAU! . NC+18(🤔) 🥂: Author: Pati :) 🥂: Tel Me: @t_a_r_a_n_Pati 🥂: پنج شنبه ها 10-12 شب 💒About: بکهیون دانشجو ترم یک دانشگاه هنر که تمام دنیاش نشستن روی...