𒊹︎︎︎𝖕𝖆𝖗𝖙_1𒊹︎︎︎

926 102 18
                                    


صدای تیک تیک ساعت، تنها صوت موجود در اتاق کارش بود . سکوت شب همیشه بهش آرامش میداد باعث میشد ذهنش رو رها کنه و به اتفاق های روزش فکر کنه. کاری که الان مشغولش بود، فکر کردن درباره اون موجود مزاحم!
با صدای در و ورود دستیارش دل از پنجره تمام قد روبروش کند و برگشت. پسری که دستیارش بود چند قدمی جلو رفت و رو به رفیق و البته رئیسش ایستاد:

_ فک میکردم به عمارت برگشتی .

کریس نگاه خالی از حسش رو روانه پسر کرد و روی صندلی نشست، با انگشت های شستش شروع به ماساژ دادن شقیقش کرد .

_ کریس... نمیخوای بیخیال این امتیاز شی؟

دست از ماساژ دادن کشید و سرش رو بالا اورد اینبار تمام عصبانیت روزش رو تو صداش ریخت

_بیخیال؟ میدونی چند ساله منتظر این امتیاز لعنتیم تا بتونم این دم دستگاه رو فراتر از اینی که هست ببرم ؟!

کریس از روی صندلی بلند شد و میز رو دور زد و روبروش ایستاد :

_چانیول، اگه نمیتونی این موجود مزاحم رو از زمین بازیم بیرون کنی، بگو خودم با قوانین خودم وارد زمین بشم !

چانیول چشماش رو از روی کلافگی بست و با انگشت اشاره وشستش اون هارو اسیر کرد :

_بس کن کریس، خودتم خوب میدونی کسی که تونست تا این مرحله از اون معامله کوفتی بیاد حتما دستش پر تر از تو نباشه خالی تر نیست، این معامله به همین راحتیا نبوده پسر... گنده تر از تو و اون این مرحله رو تو خواب هم ندیدن! من مطمئنم کنار زدنش عاقبت خوبی نداره.

بعد چند ثانیه سکوت، کریس خنده بلندی سر داد و روی مبل کنارش ولو شد چانیول سری تکون داد و نگاهی به ساعت کرد خسته بود و این رفتار های رفیق چندسالش عصبیش میکرد.با قطع شدن خنده کریس و صدای آرومش نگاهش رو برگردوند :

_من اون امتیاز رو میخوام چانیول، به هر قیمتی که شده حاضر نیستم از دستش بدم اون فقط مدیر عامل یه برند چرت آرایشیه، اما من کریس وو ام کسی که بدون امضا و اجازه اون یه سوزن از کشور خارج و وارد نمیشه... این رو فراموش نکن.

از روی مبل بلند شد و روی میز برای برداشتن کتش خم شد.

_میرم عمارت...فردا که اومدم حرف های جدید ازت میخوام نه این چرندیات امشبت.

با صدای کوبیدن در توسط کریس لگدی روی هوا رها کرد و گوشیش رو از جیبش خارج کرد و شماره ییشینگ رو گرفت.

_هزار بار بهت گفتم ساعت کاریم بهم زنگ نزن

با غر ییشینگ خنده ای سر داد و روی مبل نشست حتی غر زدناشم شبیه کریس بود.

_ باور کن انقد اعصابم از دستش خورده حواسم به این مسئله نبود ، بیمارستانی؟

_ آره شیفتم تموم شه میام ،باز چیکار‌کرده این رفیق کله شقمون

Enemy Of The Savior/دشمن ناجیTahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon