پارت ۳۳ : امیدواری

295 54 4
                                    

+طبق روال یک ماهه گذشته اومدم اینجا ... کناره تختش نشستم و دسته سردشو توی دستم گرفتم ... هیچوقت تو مغزم نمیگنجید که اون همچین کاری بکنه ... اره اون بالاخره بهم ثابت کرد که دوستش دارم ... وقتی اون روز لعنتی از ماشین پیاده شدم و اونجوری ... با اون وضعیت دیدمش صدای تیکه تیکه شدن قبلمو شنیدم ... اون درست میگفت عشقه من بهش از بین نرفته بود فقط من دنبال مقصر برای روزای از دست رفتم بودم ... من مجنونه اون بودم ... وقتی به چهرش نگاه میکنم انگار داره از اون لبخندای مربعیش میزنه و بهم میگه دیدی بهت گفتم که هنوز عاشقمی ... اما اون یک ماهه حتی یه پلکم نزده چه برسه به لبخند زدن ... وقتی اون روز از ماشین پیاده شدم مسخ شده بودم ... رفتم طرفش و دیدم چشمای قشنگش بستس ... وقتی دکترا رسیدن گفتن نبضش نمیزنه ... هیچوقت نمیتونم اون صحنرو از ذهنم پاک کنم ... وقتی بهش شوک میدادن بدن بیجونش روی جویبار خونی که ازش میومد وسط اون خیابون روی زمین بالا و پایین میشد ... اون بالاخره برگشت و منتقلش کردن به بیمارستان و من شش ساعت برای شنیدن خبر زنده بودنش پشت دره اتاق عمل جون دادم ... کله خانوادمون همراهم جون دادن ... اون سالم از اون در بیرون اومد اما دکترش گفت احتمالا میره تو کما و دقیقا همین اتفاق افتاد ... وقتی جین بالاخره از زیره زبونم حرف کشید اول یه سیلی جانانه مهمونم کرد و بعد منو تو آغوشش کشید ... اون روزای اول برای هممون طاقت فرسا بود ... دیدن تهیونگ زیر اون همه دستگاه برای هممون سخت بود ... اما هممون مجبور شدیم به خاطر بچه ها خودمونو جمعو جور کنیم ...جونگ هو خیلی دلتنگو نگرانه و یوجونگ بی قرار ... دکتراش دارن کم کم قطع امید میکنن از برگشتنش ... اما من امید دارم که برمی‌گرده ... هر روز حرفای خوب میزنمو از اتفاقاتی که افتاده میگم ... میگم که عاشقشمو منتظرم تا دوباره ازدواج کنیم ... جوری رفتار میکنم که انگار زندس ... اما اون واقعا برمیگرده پیشم ؟ ... هیچکس نمیدونه اما امیدوارم ترکم نکنه و کنارم بمونه ... فقط امیدوارم

Hidden Identity (Complete)Where stories live. Discover now