Hidden Identity (Complete)

پارت ۱۳ : عشق ♥️

پدر و مادر یونگی بالاخره بعد از دوروز همراه جین برگشتن خونه و کوک هم همینطور و تهیونگ با اصرار تونست راضیشون کنه که اون پیش یونگی بمونه
+چیزی لازم نداری؟
_نه
+یون من می...
_ازم بدت میاد ؟
+چی؟
_تو از من بدت میاد الان فقط داری بهم ترحم میکنی
+چرا این حرفو میزنی یون ؟!
_یونگی من یونگیم
+باشه عزیزم ... یونگی از این به بعد یونگی
_برای منو تو از این به بعدی وجود نداره
+چرا داری پسم میزنی ؟!
_تو چرا داری بهم ترحم میکنی؟
+من عاشقتم یونگی من دیوونه ی توام همون هفته که دعوامون شد برنامه ای ترتیب داده بودم تا بهت اینو بگم و ازت بخوام باهام قرار بزاری‌ من الان بهت ترحم نمیکنم من از ناراحتی عشقم ناراحتم از دردش درد دارم
_یعنی اصلا برات مهم نیست متفاوتم ؟!
+معلومه که نه
_تو منو نمیشناسی ... من یونجی نیستم ... یونجی منی بود که با اومدنم به سئول متولد شد ... یونجی وانمود کرد هیچ مشکلی نداره ، یه دختره آرومه و خیلی چیزای دیگه اما من یونگیم کسی که از زمان تولد متفاوت بود .. من یه پسرم اما خلق و خوی دخترونه دارم ، اندام دخترونه دارم حتی میتونم بچه دارم بشم ... یونجی مرده وقتی توی اون انبار لعنتی بود ... دیگه نمیخوام اون باشم میخوام خودمو مخفی کنم ولی همینی باشم که هستم من خودمو دوست دارم ، همینی که هستمو دوست دارم اما به خاطر ترحم بقیه ،زخم زبوناشون ، نفرتاشون ، فرق گذاشتناشون ، هموفوبیک بودنشون و خیلی چیزای دیگه نمیتونم خودمو دوست داشته باشم حتی مجبور شدم خودکشی کنم ، به خانوادم آزار برسونم ، دیگرانو گول زدم اما حقیقت اینه که میبینی ،آره با همه فرق دارم ولی چیزی نیست که خودم انتخابش کرده باشم
+من قبولت دارم یونگی ... چه یونگی باشی چه یونجی من تورو میخوام .. با تمام وجود میخوام .. من دوست دارم من عاشقت شدم
_جین هیونگ یه بار بهم گفت کسی که عاشقم باشه واقعا میتونه منو با تمام تفاوتام دوست داشته باشه ... منم عاشق توام تهیونگ خیلی زیاد ... این مدت که باهات حرف نزدم و ندیدمت انگار برام آزار دهنده تر از کارایی بود که تائه کرد
+منو ببخش یونگی اما باید بهم حقیقتو میگفتی میدونم شاید میترسیدی اما باید از این اتفاق جلوگیری میکردی
_من تمام عمرم از اینکه مردم بفهمن چیم وحشت داشتم نمیتونستم هیچ کاری بکنم .. من به تائه پول دادم که بیخیالم بشه اما هم پولو برد هم بهم تجاوز کرد
+تائه تاوانشو میده مطمئن باش ... قول میدم همیشه پیشت باشم برات مثل کوهی باشم که بهش تکیه کنی نمیزارم هیچ وقت ازار ببینی ... منو قبول میکنی مین یونگی ؟
_متاسفم نمیتونم
+مگه نمیگی عاشقمی پس چرا قبولم نمیکنی؟ عاشق واقعی نمیتونه از عشقش دست بکشه
_من میترسم ... وقتی عاشقت شدم میخواستم بهت بگم اما میترسیدم تو منو نخوای اما حالا که میدونم دوستم داری بازم میترسم ... میترسم یه روز ی ازم خسته شی ، از حرف مردم ، از کارا و رفتاراشون خسته بشی من سنم زیاد نیست اما تاحالا خیلی شکستم دیگه نمیتونم کسی که عاشقشمو از دست بدم همین که بدونم عاشقمی اما خودم ردت کردم برام قابل قبول تره تا وقتی که به خاطر چیزایی که گفتم ولم کنی و بری من عاشقتم یه عاشق واقعی اما من میخوام واقعیت چندسال دیگرو ببینم اما تو میخوای فقط حالارو ببینی بودن ما باهم به تو صدمه میزنه ، اذیتت میکنه
+من قسم میخورم هیچوقت ولت نکنم و تا روزی که بمیرم عاشقت بمونم ... بزار بهت حقیقتو بگم ... اره من وقتی توی انبار دیدمت خشکم زد کوک بود که تورو بغل کرد و از اونجا آورد بیرون من خشکم زده بود نمیتونستم باور کنم که تو اینجوری هستی اما حالا وقتی به زور همرو فرستادم برن و اینجام ، وقتی از درد تو درد دارم یعنی اونقدری عاشقتم که تاهمیشه پابه پات از همه سختیا بگذرم من برام مهم نیست زندگی با تو ممکنه چه سختیای داشته باشه همین که تو باشی با جون و دل همشو قبول میکنم
_خانوادت چی ؟اونا میتونن؟
+.....
_میبینی این اولیشه ... میدونی بعدا چقدر مشکلات بزرگتر از این هست ؟!
+من مطمئنم خانوادم قبولت میکنن
_پس چرا تعلل کردی؟!
+چون نمیخواستم بدون فکر جوابتو بدم تا یه وقت مشکلی پیش نیاد ... هرچیزی ام که بخوای بگی من جوابتو میدم چون من عاشقتم یه عاشق هیچ وقت پا پس نمیکشه .. حتی اگر خانوادم قبولتم نکنن به خاطر عشقم ترکشون میکنم ولی مطمئنم اونا به تصمیمم احترام میزارن ...
میشه عشق منو قبول کنی ؟!
_میخوام ولی میترسم
ته به سمت یونگی رفت و روی صورتش خم شد پیشونیشو به پیشونی یونگی تکیه داد
+از حالا به بعد تا وقتی من هستم حق نداری از چیزی بترسی ... من میخوام سپر تو باشم میزارم هروقت چیزی برات سخت شد پشتم پنهان بشی و خودم عذابشو بکشم
یونگی لباشو به لبای تهیونگ نزدیک کرد و بوسه ی سطحی روشون گذاشت
_خیلی دوست دارم کیم تهیونگ
+قول میدم همیشه مواظبت باشم عشق من