پارت ۲ : اولین روز تغییر

648 115 6
                                    

٫مادر:یونگی عزیزم نمیخوای بیای ؟!
#جین:صداش کردم مامان الان میاد
؛پدر: باهاش حرف زدی پسرم؟
#آره آرومه اما یکم استرس داره ... نگران نباشید حواسم بهش هست
٫ امیدوارم همه چی خوب پیش بره
_یونگی:صبح بخیر مامان
یونگی با لباسای دخترونه از پله ها پایین اومد و به جمع خانوادش اضافه شد
٫صبحت بخیر عزیزم ... صبحونتو زودتر بخور باید برید ممکنه دیرتون بشه
_ مامان لطفا برام دعا کن یکم دلهره پیدا کردم⁦⁦⁦⁦(๑•﹏•)⁩
؛ نگران هیچی نباش
#یونگی ما کلی با هم حرف زدیم لازم نیست نگران باشی ... پاشو تا مدرسه که باهم قدم بزنیم حالت بهتر میشه
_ امیدوارم ...
یونگی دست برادرشو محکم توی دستش گرفته بود و سوکجین شستشو آروم روی دست یخ زدش
میکشید و تمام راه با زدن حرفای تکراری که شب قبل بهش زده بود سعی در آروم کردنش داشت که بالاخره جواب داد و یونگی آروم شد
_ممنونم هیونگ حالم خیلی بهتر شد
جین اونو تو بغلش کشید و پشتشو نوازش کرد و یونگی دستاشو دور کمرش حلقه کرد و سرشو روی شونش گذاشت
#لطفا نگران هیچی نباش ... قرار نیست هیچ اتفاق بدی بیوفته ... هیونگ همیشه کنارته و هواتو داره
_هیونگ بهم نگاه کن ... میتونی بفهمی من یه پسرم یا دختر ؟
# یونگی تو موهاتو بلند کردی ،لباس دخترارو پوشیدی ‌و اندام پسرونتم زیر دامن پنهان کردی پس اصلا معلوم نیست ⁦لطفا بیخودی نگران نباش ⁦⁦⁦(눈‸눈)⁩
_⁦⁩⁦(◍•ᴗ•◍)⁩
جین بوسه ای به سرش زد و دستشو گرفت و باهم وارد مدرسه شدن
.
.
.
اینجا کلاس مین یونجیه و طبقه بالا هم کلاس مین سوکجین کنار در منتظر معلمتون باشید که وقتی اومدن باهاشون وارد کلاس بشید
یونگی خم شد و به معاون احترام گذاشت و با برادرش خداحافظی کرد و کنار در تا اومدن معلمش منتظر موند
• معلم:سلام بچه ها صبحتون بخیر ... خب امروز یه دانش آموز جدید داریم
معلم روبه یونگی کرد
•میتونی خودتو معرفی کنی یونجی
یونگی جلو اومد و کنار معلمش ایستاد و شروع به معرفی خودش کرد
_ سلام ... من مین یونجی هستم امیدوارم سال خوبیو کنار هم داشته باشیم
یونگی به سمت دانش آموزا خم شد و بهشون ادای احترام کرد
• یونجی میتونی جلوی جنی که جای خالی هست بشینی ...جیمین هم نماینده کلاسه که میتونی درمورد هرچیزی که خواستی ازش سوال کنی
یونگی آروم تشکر کرد و به سمت نیمکت خالی رفت
.
.
.
•خب سوکجین خودتو معرفی کن
#من مین سوکجین هستم و به تازگی همراه خانوادم از دگو به اینجا اومدیم امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم
+ته:والدینت شغلشون چیه؟
#ببخشید؟!⁦ಠಿ_ಠ⁩
+مگه عقب مونده ای ؟ دارم میگم پدر و مادرت چیکارن ؟
•تهیونگ این رفتار درست نیست
+خانم هان من فقط میخوام بدونم پدرو مادرش چیکارن
#فکر نمیکنم به تو ربطی داشته باشه
تهیونگ پوزخند زد
+پس شغل جالبی ندارن وگرنه همین که ازت پرسیدم جواب میدادی
•تهیونگ کافیه .. سوکجین میتونی روی اون نیمکت خالی بشینی
.
.
.
(چند ساعت قبل)
تهیونگ از ماشین پیاده شد و چشمش به پسری افتاد که روبه روی دره مدرسه دختری رو درآغوش گرفته بود
/ کوک:سلام پسر چه زود اومدی امروز خبریه؟
+با مادرم دعوام شد
تهیونگ دوباره نگاهش به سمت اون دو افتاد
+تو اونارو میشناسی کوک ؟!
/نه اولین باره میبینمشون
تهیونگ پوزخند زد
+ فکر کنم دانش اموز انتقالین از همین روز اولم دارن میکنن تو چشم همه که باهمن
/خب اینکه باهم باشن چه مشکلی داره ... الان مثلا کل مدرسه میدونن من و تو بایسکشوالیم ... اهمیتی نداره که!
+ درسته ... بهتره بریم تو
.
.
.
بعد از صدای زنگ همه بچه ها مشغول کار خودشون شدن
_سلام جیمین
جیمین به یونگی لبخندی زد و دستشو به سمتش دراز کرد کرد
یونگی با کمی تردید دستشو داخل دست جیمین گذاشت
:جیمین:خوشبختم یونجی
_من میتونم کتابا و جزوه هاتو قرض بگیرم میتونم تا آخر هفته همرو بهت برگردونم
:حتما ... اگه بخوای میتونم همین امروز نصفشونو بهت بدم
_ ممنون جیمینا حتما تا آخر هفته بهت برشون میگردونم
#یونجیا
_اوه .. اومدی
#اوهوم
_ ایشون اسمش پارک جیمینه قراره بهم کمک کنه
#سلام جیمین از آشناییت خوشحالم من برادر بزرگتر یونجیم
جنی‌« جدا؟ کلاس چندمی؟
#من سال آخریم
«اوه پس با دوست پسر من همکلاسی‌ ... البته خواهر منم سال آخریه
@نامجون: جنی نمیای؟
«جنی: جونی لطفا بیا اینجا
@سوکجین توام اینجایی!
جین به سمت یونگی اشاره کرد
#این خواهر کوچیکمه ... مین یونجی
_از آشناییتون خوشبختم
@منم همینطور یونجی
#راستی خواهرت کیه؟
«کیم جیسو
#جدا؟!
«اوهوم
@بهتره دیگه بریم جنی .. بعدا میبینمت یونجی
#همه چی خوبه یونگی ؟
_اوهوم ... برای تو چطور؟
#عالی واینکه روی یکی کراش زدم
_واقعا هیونگ ؟!!!⁦(☉。☉)!⁩
بگو ببینم کیه ؟! نشونم بدش⁦⁩⁦⁦(≧▽≦)⁩
#همین الان فهمیدم خواهر جنیه ... کیم جیسو
_بعد از چند سال بالاخره رو یکی کراش زدی هیونگ ⁦⁦(◠‿◕)⁩
#کافیه بهتره بریم بیرون
:میتونید با من بیاید همه جارو بهتون نشون بدم
#ممنون جیمین
.
.
.

Hidden Identity (Complete)حيث تعيش القصص. اكتشف الآن