❆✧ 𝑷𝒂𝒓𝒕 𝟏𝟖 : 𝑹𝒂𝒑𝒆 ✧❆

26 7 2
                                    

( وقتی تائولی از اتاق رفتن بیرون )

تائو بازوش رو گرفت و از اتاق سهون کشیدش بیرون

سعی میکرد خودشو از دستای پسر عموش ازاد کنه ولی نمیتونست

- تائو ولم کن تو چته، چرا این کارا رو میکنی به خدا سهوا روم کراش نداره

پسر بزرگتر نیشخندی زد

+ هه فکر کردی من خرم

توی یه حرکت انی تونست دستاش و ازاد کنه و سریع به سمت اتاقش رفت و وارد شد، همین که میخواست در رو ببنده ، در هل محکمی خورد، طوری که باعث شد  پرت شه

تائو با اخم بزرگی که اون رو مثل چی میترسوند وارد شد ، در رو با پاش بست و پسر کوچیکتر تر رو به دیوار چسپوند و بالافاصله لباش رو روی لبای پسر گذاشت، خیس میبوسیدش

هر چقدر هلش میداد یک سانت هم تکون نمیخورد، هر چقدر تقلا میکرد نمیتونست خودشو ازاد کنه

پسر بزرگتر لباشون رو با بی میلی از هم جدا کرد

+ نمیخواستم اولین بوسمون به میل خودت نباشه ولی نمیزاری

کت و تیشترتش رو با هم در اورد

ترسیده گفت

- چیکار میکنی؟

پسر بزرگتر دوباره لباش رو به دندون گرفت و با ولع شروع کرد به بوسیدنش

دست پسر به سمت تیشرتش رفت و اونو در اورد، قفل کرده بود و توان انجام هیچکاری رو نداشت

پسر بزرگتر از اینکه حواسش نیست استفاده کرد و پرتش کرد روی تخت

انگار که تازه به خودش اومد خواست از تخت بره پایین ولی کمرش اسیر دستای تتو دار پسرعموش شد

پسر بزرگتر کاملا لخت بود

حتی متوجه نشده بود کی شلوار و باکسرش رو در اورده بود

پسر محکم کمرش رو کشید و زیر خودش انداختش

دست پسر به سمت شلوار پسر زیرش رفت

- تائو میخوایی چیکار کنی لطفا

+ خفه شو

دستای پسر دور گردنش حلقه شد و توی یک سانتی صورتش لب زد

+ تو.... بدنت.... و قلبت..... همشون مال منن

اشکاش سرازیر شد و با عجز نالید

- تو دیوونه ای

شلوار پسر رو از پاش در اورد و توی یه حرکت برش گردوند

دست و پا میزد ولی کامل زیر بدن پسر قفل شده بود

با حس چیزی روی حفرش شروع کرد به بلند بلند التماس کردن

کمی از دیکش رو وارد پسر زیرش کرد که پسر داد زد، دستش رو جلوی دهن پسر گرفت  و با کمی دیگه خودشو وارد کرد

I DON'T WANNA LOSENơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ