part 10: 𝑒𝒹𝑔𝒾𝓃𝑔 (smut🔞)

551 80 543
                                    

ویدیوی بالا رو توی قسمتی که تهیونگ اریاش رو اجرا میکنه نگاه کنید.
دیمیتری خروستوسکی (Dimitri hvorostovsky) خواننده باریتونی هستن که تو ویدیو میبینید.
این قطعه (again as before alone) اخرین نوشته پیتر چایکوفسکی قبل از مرگشه که من توی داستان معنای فارسیش رو هم قرار دادم و به عنوان اریایی گذاشتمش که تهیونگ باید بخونه.
حالا اریا چیه؟
*گونه‌ای قطعهٔ موسیقی آوازی که تو اون ، خواننده موضوعی یا داستانی نسبتاً مستقل رو به تنهایی روایت می‌کنه یعنی ممکنه اصلا ربطی به بقیه داستان اپرا هم نداشته باشه.

و یه خبر دیگه براتون دارم این پارت یکم مستهجن اگه میخوای که بدو برو دستمال کاغذی بردار اگرم نمیخوای با دیدن اون سه تا ستاره دیگه ادامه نده و منتظر پارت بعد باش دارلینگ
این اولین مستهجنیه که به طور کامل نوشتم باهاش مهربون باشید🙃😁

راستی اگه تا یکشنبه بیست و پنج تا ووت بخوره پارت بعدیو زود تر میزارم.
و اینکه ممنونم بابت کامنتایی که برام میزارید.

معنی اسم این پارت چیه کی میدونه؟😁
لطفا با رسم شکل توضیح بدید (۲ نمره)
_________________________________________

Edging_______

تقریبا یک هفته از اون شب کذایی گذشته بود و جونگ کوک هر روز سر تمرین ارکستر اماده میشد.البته بیشتر قصد ازاد کردن ذهنش رو از مرد عجیب غریب و اتفاقات پیش امده داشت اما متاسفانه چندان موفق نبود.
هر بار صدای مرد از بلند گوی اصلی، داخل سالن میپیچید و عین هر بار جونگ کوک خودش رو به خاطر حواس پرتیش از نت سرزنش میکرد با این وضع اصلا صلاحیت رهبری گروه رو نداشت.
روز اجرا که مرد جلوش می ایستاد چی؟ قرار بود غرق چهره مرد بشه و با دهان باز خیره به تهیونگ نگاه کنه؟

گروه تقریبا اورتور و پرده اولو دوم اپرا رو به خوبی اجرا میکردند و سخت مشغول تمرین پرده سوم بودند گروه نمایش اما امروز قرار بود به همراه ارکستر دو پرده اول رو در کنار هم اجرا کنند و البته ‌کار فرانک سخت تر بود چون به جای بازیگر نقش اصلی یعنی کیم تهیونگ در مقابل بازیگر نقش مقابل بازی میکرد و این بی خیالی تهیونگ سخت کلافش کرده بود.

صدای مترونوم بلند شد همه ساکت و اماده سر جای تایین شده قرار گرفتند جونگ کوک نفس عمیقی کشید سعی کرد با اعتماد به نفس بالایی خودش رو نشون بده سر جاش قرار گرفت و نگاه ها روی پسر جوانی ثابت بود که وسط ارکستر که پایین تر از صحنه نمایش ایستاده بود کت و شلوار لوکسیدوی مشکی و شیکی به همراه پاپیون هم رنگ کت شلوار به تن کرده بود موهای براقش مثل همیشه توی صورتش ریخته شده بود.

پسر جوان نگاهی به صحنه نمایش کرد و بعد از چک کردن همه نوازنده ها نگاهی به استفان کرد که با موهای نامرتب و پراکنده دقیقا پشت سر ساز های بادی برنجی جایی در انتهای ارکستر نشسته بود، لبخندی زد و چشمکی از سمت استفان دریافت کرد با انرژی بالایی که گرفته بود دستش رو بالا برد و به نشانه شروع برای نوازنده فلوت حرکت داد.

꧁♩𝒯𝓇𝒾𝓉𝑜𝓃𝑒♩꧂ Where stories live. Discover now