part 9: 𝒫𝒽𝑜𝓃𝑒 𝓀𝒾𝑜𝓈𝓀

408 77 625
                                    

Phone kiosk______

23 دسامبر سال 1909 _ ایتالیا(فلورانس)

+کوااااااان کوااان لطفا طرفم نیا و بهم دست نزن

پسر که دید توان مقابله با مرد رو نداره جیغی کشید و پشت درخت دوید.

+اگه سمتم بیای ممکنه درخت بیوفته...کواااان...کوااااان

_جان دلم تو فقط اسمم رو فریاد بزن خب؟

+کوان اذیتم نکن بزار بزارمش سر جاش

مرد لبخندی به پسر زد.

_ دستت نمیرسه دلبرم چرا تقلا میکنی؟

با نزدیک شدن مرد ستاره رو پشت سرش پنهان کرد با مظلوم نمایی گفت:

+اگه قلقلکم ندی میرسه. باور کن.

مرد قهقهه ای زد و دلش برای معصومیت پسر ضعف رفت.

_اووه پس برا همین از دستم فرار میکنی؟ پسرک قشنگم فقط میخواستم بلندت کنم

+دروغ میگی

بعد جهشی کرد تا دوباره ستاره رو سر درخت کریسمس بزاره با پرش ناموفق لبهاش رو جمع کرد و چشم غره ای به مرد رفت.

مرد نیشخندی زد و نگاه مغروری به پسر کرد.

_بازم تقصیر منه که نتونستی هیون؟

+من قدم کوتاه نیست فقط درخت خیلی بلنده واقعا لازم بود انقدر بلند باشه؟

در حالی که غر میزد از کنار مرد رد شد که مچ دستش گرفته شد.

اتاق تاریک بود و نور های رنگی تعبیه شده روی درخت توی صورتشون افتاده بود و چهره پسر رو خواستنی تر از چیزی میکرد که باید این قطعا ممنوعه ترین چیز ممکن بود.

_قصد کمک بهت رو داشتمو تو بهم گفتی دروغ گو حالا ببوسم تا ستاره رو سرجاش بزارم.

پسر درحالی که سعی داشت مچ دستش رو ازاد کنه داد زد.

+نمیخوام اصلا ستاره ای روی اون درخت نمیخوام

مرد به لجبازی های پسر خندید و به سرعت پسر رو به اغوش کشید.

_ میخوای روی شونه هام بشینی و ستاره رو سر جاش بزاری؟

+ نه لطفا خودت انجامش بده

مرد اغوشش رو تنگ تر کرد بوسه ای روی مو های پسر گذاشت.

_نگرانی مگه نه؟ هر وقت نگرانی بهونه میگیری.

+هر لحظه تصور میکنم که بریزن داخل خونه و ببرنمون، هر صبح قبل از باز کردن چشم هام با دست روی تخت دنبالت میگردم، نگرانم که اگه چشم باز کنم باز صورتت رو میبینم؟ باز میتونم بوسه ای روی پیشونیت بزنم و موهای مشکیت رو لمس کنم؟ ما چقدر حقیر و بد بختیم که ساده ترین لذت ها هم برامون نگران کنندست ما چقدر حقیریم کوان چقدر.

꧁♩𝒯𝓇𝒾𝓉𝑜𝓃𝑒♩꧂ حيث تعيش القصص. اكتشف الآن