Nicotina __________= جیزس ... کی میتونه باشه این وقت شب
دختر با چشم های درشت شده از ترس گفت و نگاهش با وحشت روی در قفل شد.
استفان قدمی عقب رفت همچنان که به در خیره بود زمزمه کرد:
: الان میفهمیمجونگ کوک کنار در سالن نشیمن ایستاده بود مضطرب نگاهی به در و سپس نگاهی به سینیور عزیزش میکرد. وحشت ناک بود فکر کردن به این که این اخر خط بود وحشت ناک بود.
برای بار دوم ضربات کوبند تر به در وارد شدند و برخلاف دفعه قبل صدا فریادی به گوش رسید.
؟ کیم فاکینگ ...تهیونگ این در لعنتیو باز کناین صدای اشنا؟!...
همه اهالی منزل به جز دختر جوان مسکویی صاحب این صدا رو میشناختند.
تهیونگ به شدت از جا برخواست بی توجه به سیاهی چشم ها و ضعف شدید بدنش خودش رو به ورودی رساند.
+ تهیونگ
با گرفته شدن سرشانش نگاهی به جونگ کوک کرد.
پسر با ترس سری به دوطرف تکان داد و با هزار زحمت اب دهانش رو قورت داد.مرد با ارامشی ظاهری چشم روی هم گذاشت و جلو تر رفت. این مرد دیوانه بود نبود؟
تهیونگ بی توجه به چشم های درخشان و کنجکاوی که از پشت سر نظاره گر حرکات جسورانش بودند دست روی دستگیره در گذاشت چیزی قلبش رو به شدت لرزاند اما قرار نبود تسلیم شده یا با باختن خودش، پسرک عزیزش را بترساند.
در به ارامی باز شد و برخلاف انتظارش نه چیزی به سمتش پرتاب شده و نه کسی به سمتش حمله ور شده بود بر عکس حجمی از موهای خرمایی بود که انتظارش رو میکشید.
مارسل پسر بیچاره ای که با بالا گرفتن سرش لبهای ورم کرده و لباس سفیدی که به راحتی نمایانگر چند قطره خون بود رو به نمایش گذاشت.
×پس بلاخره این درو باز کردی کیم فاکینگ تهیونگ ... هنوز فرار نکردی؟
تاثیر الکل به خوبی توی چشمان پسر نمایان بود و ان نیشخندی که سعی داشت مانند همیشه شرور پدیدار شود اما غم عجیبی در ان نهفته بود.
ESTÁS LEYENDO
꧁♩𝒯𝓇𝒾𝓉𝑜𝓃𝑒♩꧂
FanficTritone [𝕿𝖍𝖊 𝕯𝖊𝖛𝖎𝖑'𝖘 𝖎𝖓𝖙𝖊𝖗𝖛𝖆𝖑] Couple:vkook Genre:Classic,smut,dram,Angst روز های آپ: پنجشنبه _یک...دو...سه... +داری چیکار میکنی؟ چرا ازم فاصله گرفتی تهیونگ دوباره سه قدم طی شده رو برگشت _از نظر بقیه فاصله بین منو تو ممنوع، مثل این...