part 2:𝓎𝑜𝓊𝓃𝑔 𝒸𝑜𝓂𝓅𝑜𝓈𝑒𝓇

502 116 229
                                    


Young compose_____

به محض باز کردن در چشمش به مارسل افتاد که روی مبل چرم مشکی لم داده بود پا های خودش رو روی میز گذاشته ،سیگاری گوشه لبش بود ‌به محض دیدن تهیونگ پاهاش رو از روی میز جمع کرد، اتاق دقیقا همان لحظه ساکت شد خالی از هر نتی

مارسل از جاش بلند شد.

×سلام پسر چطوری؟ خیلی وقت بود ندیدمت

و دستش رو به سمت تهیونگ دراز کرد تهیونگ متقابلن دستش رو گرفت و برای صمیمیت کمی فشرد

_ ممنونم مارسل این روز ها کمی در گیر کار و کلاس های خصوصیم

× خوشحالم از شنیدنش این یعنی بازم قراره به زودی یه شاهکار ازت داشته باشیم؟

تهیونگ در حالی که با چشماش اطراف اتاق دنبال کسی میگشت با خونسردی گفت

_عجله نکن مارسل همیشه تو این مسائل عجول بودی

اما دقیقا همان لحظه چیزی که میخواست رو پیدا کرد. چشمش به پسر مشکی پوشی افتاد که مقابل پیانو قرار گرفته بود و موهای به رنگ شبش روی گونه هاش افتاده بود و تقریبا به سختی میشد چهرش رو دید تاکسیدوی توی تنش نشون میداد امروز روز خاص و مهمی براشه.

پسر روی صندلی چرخید و از بین موهاش به تهیونگ منتظر نگاهی انداخت.

×تهیونگ با مهمون جوان امشبمون اشنا شو جئون جونگ کوک پسر با استعداد اسیایی و ...جونگ کوک فکر میکنم نیازی به معرفی تهیونگ نیست درسته؟

کوک از جا بلند شد پنج قدم نزدیک شد و درست مقابل مرد رو به روش ایستاد و دست خودش رو به سمت تهیونگ دراز کرد.

+بله میشناسمشون یکی ازبهترین خواننده های باریتون که اپرا تو این قرن تا به امروز به خودش دیده... پدرم صداتون رو میپرستید سینیور. خوشحالم که از نزدیک ملاقاتتون کردم

تهیونگ اما کاملا سرد و خودخواه جای خودش ایستاده بود و کنجکاو و خیره به چشم های پسر نگاه میکرد البته جملات پسر از نظر اون پر از کنایه بود درسته تهیونگ با خوانندگی شهرت پیدا کرده بود اما اون به مرور زمان جایگاه خاصی برای خودش پیدا کرده بود. علاوه بر خوانندگی و نوازندگی قطعات بسیار مشهوری ساخته بود و اهنگساز سرشناسی تو ایتالیا بود و قطعا تهیونگ قرار نبود از کنار این حرف به سادگی رد بشه. نیشخندی زد

_همچنین

و بعد رو به مارسل کرد و با خنده گفت:

_میبینم امروز قبل از رسیدن من شروع کردی

×نه اشتباه نکن بیا بشین هنوز چیزی شروع نشده تازه فرانکی رو فرستادم پایین تا برامون نوشیدنی بیاره

و اما جونگ کوک کسی بود که الان دستش رو به سمت تهیونگ دراز کرده بود برای عرض ادب ولی در مقابل تهیونگ جوری رفتار کرده بود که گویا حضور جونگ کوک در اتاق کاملا اتفاقی بوده درست مثل رهگذری که در خیابان با اون برخورد کرده و پس از عذر خواهی کوتاهی به راه خود ادامه داده
کوک دست دیگه خودش رو بالا اورد و دست خودش رو گرفت لبخند زد شاید متوجه دستش نشده بود.

꧁♩𝒯𝓇𝒾𝓉𝑜𝓃𝑒♩꧂ Où les histoires vivent. Découvrez maintenant