part 18: 𝒫𝓇𝑜𝓋𝒾𝓃𝑔

292 59 147
                                    

Proving _______

Ups! Gambar ini tidak mengikuti Pedoman Konten kami. Untuk melanjutkan publikasi, hapuslah gambar ini atau unggah gambar lain.


Proving _______

 +تهیونگ صبر کن

مرد اما با قدم های بلند به سمت ماشین رفته بود و جونگ کوک درحالی که پشت سرش میدوید به سرعت خودش رو داخل ماشین انداخته بود

+نمیخوای بهم گوش بدی؟

درحالی که نگاهش رو تماما به خیابان داده بود درکمال بی میلی پاش رو روی پدال گاز فشار میداد.

+تهیوووونگ...

_فقط ساکت باش جونگ کوک

و این شروع حکومت سکوت در فضای اطراف دومرد بود و فقط خدا میدانست تا کی ادامه داشت.

:ارباب جوان

تهیونگ نگاه منتظرش رو به برونو داد

:سینیورا کنتسا توی اتاق کارتون منتظرن

مرد نفسش رو با کلافگی فوت کرد.

_اینجا چیکار میکنه؟

:اصرار داشت که پیام مهمی براتون اورده تاکید کرد که به کسی جز خودتون نمیتونه بگه

مرد به نشانه تایید سری تکان داد و به سمت اتاق کار قدم برداشت به خوبی متوچه نگاه خیره و کنجکاو جونگ کوک روی خودش بود اما قرار نبود اهمیتی بهش بده لاقل فعلا حوصله خودش رو هم نداشت.

.

.

.

.

_داری بهم میگی پدرت ازم یه درخواست داشته اما تو رو به جاش فرستاده؟ به این فکر نکرد که ممکنه اشتباه برداشت کنم؟

دختر درحالی که تره ای از موهاش رو به بازی گرفته بود و به ظاهر شرمسار از نگاه و حرف های تیز و صریح مرد بود لبخندی زد.

: شما مختارید که هر برداشتی داشته باشید سینیور اما ...

مرد بدون دادن لحظه ای فرصت از جاش بلند شد و ادامه داد.

_کنتس به نظرم بهتره به پدرت بگی وقتی درخواستی ازم داره خودش پیش قدم بشه به نظرم این یه ضعف بزرگ تو یه ژنراله که برا رسیدن به خواسته هاش از دختر عزیزش سو استفاده میکنه

بعد با نگاهی سرد و تیزی، با جدیت ادامه داد:

_درضمن بهش یاد اور شو که بار ها و بار ها تاکید کردم برا کلیسا کار نمیکنم.

꧁♩𝒯𝓇𝒾𝓉𝑜𝓃𝑒♩꧂ Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang