روز یازدهم ᨖ گل رز قرمز پررنگ

112 43 64
                                    

روز یازدهم
گل رز قرمز پررنگ: زیبایی بی انتها

آخرین بشقاب رو هم روی میز گذاشتم و با خستگی به میز نگاه کردم. با صدای باز شدن در از پشت میز نشستن منصرف شدم و به سمت ورودی رفتم. به سوک‌جین که طبق عادت همیشگی‌ش دسته گلی پر از گل های مختلف دستش بود نگاه کردم: اومدی؟

-- اوهوم.

بو کشید: غذا درست کردی؟

سرتکون دادم: اره.

-- خداروشکر. خیلی گشنمه. اصلا حوصله غذا درست کردنو نداشتم.

به سمتم اومد و تنها دوشاخه رز قرمز دسته گلش رو جدا کرد و به سمتم گرفت: تا من بقیه گل‌هارو توی گلدونا بذارم تو اینارو بذار روی میز.
چشم هاش برقی می‌زد.

تک خنده ای کردم: اتفاق خوبی افتاده؟

صداش از اتاق و دورتر به گوشم رسید: فکر کنم دارم جراتشو پیدا می‌کنم.

گلدون باریک رو همراه با گل های داخلش وسط میز گذاشتم و صدامو بلند کردم: جرات چی؟

صداش از کنارم بلند شد: این که بهش اعتراف کنم.

دستم رو روی قلبم گذاشتم و قدمی عقب پریدم و داد زدم: سکته کردم هیونگ! چرا انقدر بی صدا اومدی.

بلند خندید و پشت میز نشست: بیار که خیلی گشنمه.

قابلمه رو وسط میز گذاشتم و فاصله خنده جین به اندازه ی برداشتن در قابلمه بود!

بی حالت توی چشمام زل زد: واقعا جونگ‌کوک؟ رامیون؟

چونه امو دادم بالا: توش تخم مرغم شیکوندم.

دستش رو بالا برد و به شونه ام کوبید: گشاد.

- گشاد نیستم فقط امروز خسته بودم کلی دنبال خونه گشتم. یون‌هی هم که بهم مرخصی نداد این روزا.

سرتکون داد: می‌گفتی از بیرون غذا می‌خریدم.

مقدار زیادی رامیون داغو وارد دهنم کردم: بیخیال فردا خودم می‌خرم به جبران این 5 روز.

سکوت کوتاهی بینمون شکل گرفت که جین شکستش: راستی گلدون هاتو چیکار کردی؟

- گذاشتم خونه ی جِی.

با یادآوری چیزی چابستیکم رو روی میز کوبیدم و از حرص چشم‌هامو بستم: باورت نمی‌شه اون روباه مکار ازم چی خواست. اجاره! بهم می‌گه گلدونات زیاد جا می‌گیره. خوبه چهار تا گلدون کوچیک بیشتر ندارم و اونم خونه‌اش مثه پیست اسکی خالیه!

بلند خندید: خب می‌آوردیشون اینجا.

مقدار دیگه ای رامیون برداشتم: همین که خودم اینجا چتر شدم معذبم می‌کنه.

-- دیوونه.

بعد از سکوتی که بینمون ایجاد شد یاد چیزی افتادمو سرمو بالاآوردم: راستی خونه پیدا کردم.

• 𝗥𝗲𝗳𝗹𝗲𝗰𝘁𝗶𝗼𝗻 𝗢𝗳 𝗠𝗲 | 𝗝𝗶𝗻𝗞𝗼𝗼𝗸Onde histórias criam vida. Descubra agora