Mate

2

Yoongi's pov.

-فرماندهههههه

فرمانده جئون:چی شده یونگی؟
توی مرز اتفاقی افتاده؟

-نه
گزارش رو براتون فرستادم
تمام گرگ‌های ولگردی که مرز رو رد کرده بودند رو جمع کردیم.
کشته نداشتیم
زخمی ها رو هم بردیم بيمارستان که بعضی هاشون احتمالا الآن مرخص شدن و توی خانه هاشونن

فرمانده جئون:پس چته؟

-راستش بعد از اینکه گزارش رو دادم با لباس های پاره و کثیفم و تن عرقیم رفتم یه کافه کتاب که تازه باز شده

فرمانده جئون:کراش نداشته ات با اون وضع دیدت؟

-نه خیر!
جفت عزیزم تصمیم گرفت توی همچین وضعی پیداش بشه

فرمانده جئون:و این بده؟

-خب اون صاحب کافه کتاب‌اس و باور کن بهترین کافه کتاب پایتخته.من چقدر بدبختم که دیگه نمیتونم به همچین جای خوبی برم.دوباره باید برگردم همون کافه کتاب قبلیه.

فرمانده جئون:اینکه صاحب همچین کافه ای جفتته چیز خوبی بنظر میاد ولی با این پیام‌هات کاملا واضحه که فرار کردی
آره؟

- تو که اون فاکینگ جذاب رو با اون چشماش ندیدی
آخ خدا
اون چشم‌های وحشیش>>>

فرمانده جئون:مبارکت باشه💜💜

-ممنون😅

فرمانده جئون:خوبه حداقل میتونی چطوری پیداش کنی

-برای چی باید پیداش کنم؟

فرمانده جئون:چون جفتته و الآن دیگه حموم رفتی و لباس‌هات رو هم عوض کردی؟

-چه ربطی داشت؟

فرمانده جئون:یونگیییییی

-خب تو که ندیدیش
اون فاکینگ جذابه و چشماش درسته که بدجور چشمم رو گرفته ولی هیکلش رو باید ببینی
قیافه‌اش رو هم که نگم برات
یه هندسامیه که دومی نداره
لعنت
روناش
سینه اش
عطرش
یعنی ملت برای دیدنش آدم میکشن

فرمانده جئون:الان نوبت منه که بپرسم چه ربطی داشت

-ربطش واضحه
من یه امگای مبارزم
شاید جایگاه اجتماعیه خوبی داشته باشم
ولی جفتی که یک آلفا بخواد نیستم
محض رضای الهه‌ی ماه
من یه زخم به طول رودخانه‌ی هان هم روی صورتم دارم

فرمانده جئون:یونگ باز تو یه تنه به قاضی رفتی و بجای اون جفت بدبختت هم تصمیم گرفتی
تو جزو معدود آدمهایی هستی که ارزشش رو همیشه برای من داری
شاید اون هم چیزی که باید رو ببینه و تو رو توی ادامه‌ی زندگیش بخواد
اگر هم خواست بره؛ همدیگر رو رد می‌کنید
ولی این بلاتکلیفی...

-ولی دلم میشکنه اگه بره
اصلا بهش هم نمی‌خورد مجرد باشه
با اون حجم از جذابیت مطمئن باش کلی دختر و پسر دور و برش داره

فرمانده جئون:بالاخره که یه روز باید باهاش روبرو بشی
هرچی بیشتر بگذره سخت تر میشکنی

-باشه
بهش فکر میکنم

فرمانده جئون:💜