14

378 68 0
                                    

Namjoon's pov.

خنگ:سلام


خنگ:خوبی؟

-گیرم که باشم

خنگ درحال نوشتن است....


-قانون جزا رو بازنویسی میکنی؟دو ساعته چی مینویسی؟

خنگ:هیچی.یعنی خب چی بگم؟

-تو پیام دادی!
از من میپرسی؟

خنگ:خوشحالم که باهام راحت حرف میزنی

-صد بار گفتیش
باشه
فهمیدم


خنگ:دو برابرش عذرخواهی کردم
چرا اونو قبول نکردی؟

-چه ربطی داشت؟


خنگ:ربط داره دیگه
با این احتساب تو باید قبل شب اخر مهمونی میبخشیدیم


-این لعنتی مسئله ریاضی فیزیک نیست که نسبت تناسب میگیری
حتی اگه بود هم تو نمیتونی با همچین چیزی درمورد اون نظر بدی


خنگ:عزیزم تو با ارتفاع و شعاع یک مخروط میتونی مساحت دایره‌ی مولدش  رو پیدا کنی
پس چطوری من نمیتونم از روی این اونو بدست بیارم؟
فقط باید یه پل بین دو چیز تشکیل بدیم


-خوبه از رمان های زرد به ریاضیات رسیدیم



خنگ:فکر کنم با فسلفه و منطق هم بشه رسید
از اونجایی اونا همه چیز رو به هم ربط میدن

-سوکجینا بهتر نیست بری یه کتاب بخونی؟
اینطوری وقتت با صحبت با من هدر میره

خنگ:نه اشکال نداره نامجونا
من صحبت با تو رو ترجیح میدم

-لعنت بهت
واقعا مزاحمی

خنگ:اشتباه به عرضتون رسوندن
من رحمتم
نه مزاحم

-آره تو خوبی

خنگ:حالا که باهات حرف زدم
آره من خوبم

-خداحافظ

خنگ:یاااا
ما که زیاد حرف نزدیم
الووووو
رفتی؟؟؟؟


-درس دارم

خنگ:من که میدونم با ابراز علاقه هام خجالت زده شدی و داری فرار میکنی
ولی باشه
خداحافظ

-لعنت بهت
کم رمان بخون
خداحافظ

خنگ:😘

MateDove le storie prendono vita. Scoprilo ora