7

386 74 0
                                    

از هر کسی که می‌پرسیدی؛جواب می داد که این مهمونی از بهترین هاست. تمین با پول‌های سونگمین کلی ریخت و پاش کرده بود و همه خوش می‌گذروندند بجز شش نفری که دور هم روی کاناپه های وسط پذیرایی نشسته بودند.

نامجین مثل فرشته های خیر و شر دوطرف سونگمین بودند و اوضاع بینشون آتش بس بود و با هم اصلا حرف نمی‌زدند که این خوب نبود؟شاید هم بود.


جونگکوک روی مبل تک نفره‌ای رو به درب ورودی نشسته بود و بین نوشیدن هر جرعه از نوشیدنیش آه می‌کشید.


جیمین هم مثل کنه به یونگی چسبیده بود و سعی می‌کرد سر حرف رو باز کنه ولی هیچ چیزی روی جفت عزیزش جواب نمیداد.یونگی طوری رفتار می کرد انگار حوصله اش رو ندارد و جواب سوالاتش رو می‌پیچوند و همین صدای سونگمین رو درآورد:یونگی مگه این همون آلفایی نبود که میگفتی خیلی پرفکته و بلاح بلاح بلاح
الآن برای چی بهش اهمیت نمیدی؟



چشم‌ های جیمین برق زدند که یونگی جواب داد:نمیخوام


سونگمین برای برق چشم های جیمین،چشم چرخوند:چی رو نمیخوای؟و برای چی نمیخوای؟

یونگی خودش رو جلو تر کشید و به سمت سونگمین خم شد تا مطمئن بشه که حرفاش به گوش فرمانده ی زبون نفهمش می‌رسه:حس میکنم براش آمادگی ندارم.‌اصلا منو چه به جفت داشتن؟دیدی نمیتونم درست باهاش برخورد کنم؟بهتره متمدنانه ردش کنم

حالا چشم‌های جیمین دیدنی تر بود:هی!هی!من هنوز اینجام عوضی!نمیتونی جلوی روم درمورد رد کردنم با اون آلفائه حرف بزنی

یونگی سرش رو به سمت شانه‌ی چپش خم کرد و با تمسخر جواب داد:فعلا که حرف زدم و تو هیچ غلطی نمیتونی بکنی؟

جیمین یک ابروش رو بالا داد و پرسید:مطمئنی؟

رایحه‌ی غلیظِ ناراحت جیمین توی فضای خانه پخش شد و احساسات گرگ امگا رو تحریک کرد.چشم‌های یونگی پر از اشک شد:لعنت بهت!تو نمی‌تونی از احساسات یک امگا اینطوری سواستفاده کنی

جیمین چشم‌هاش رو مظلوم کرد و حرفش رو بهش پس داد:فعلا که تونستم و تو هم هیچ غلطی نمیتونی بکنی

حرفش رو هنوز کامل نکرده بود که توی آغوش یونگی فرو رفت و حالا حضار علاوه بر رایحه‌ی غم زده‌ی جیمین،رایحه‌ی آرامش بخش یونگی که برای جفتش پخش شده بود رو هم حس می‌کردند.اینجا برای یک گرگ با شامه‌ی قوی خودِ جهنم بود.

سونگمین به سمت بقیه برگشت و دستاش رو به هم کوبوند:خب مثل اینکه این دوتا مشکلشون حل شد.

رو به سمت نامجون کرد و گفت:تو با این بزمجه چی کردید؟

قبل از اینکه نامجون جوابی بهش بده؛جین‌ِ مست لطف کردند و جواب دادند:قهره!باورت میشه که می‌ترسه باهام حرف بزنه؟

MateWhere stories live. Discover now