5

643 108 4
                                    

ساعت ۱۰ و ۱۰ دقیقه بود و سوکجین هنوز بیرون نیومده بود.عصبانی زنگ رو فشرد که سوکجین آیفون رو برداشت و با خشم داد زد:گفتی ده و ۲۰

-وقتی میگم ده و ۲۰ یعنی ۱۰.گمشو پایین

+میشه بیای بالا؟

-باز کن درو تنِ لش

با باز شدن در به سرعت از پله ها بالا رفت و با رسیدن به آپارتمان جین،رمز رو زد و وارد شد:خب؟

+نمیدونم بین اینا چی بپوشم
میدونی که یه تیپ جذاب امگاکش، باعث میشه نتونن بهت نه بگن

-مثل بدون اجازه مارک کردنش؟

+این نشون میداد که من براش از خود بیخود شدم

-اینکه روتینِ آلفاهاست

+حالا هر چی
بیا کمک کن لباس انتخاب کنم

-دیگه چی؟

+از پس همینم برنمیای

هوف کلافه ای از دست حماقت های بی پایان دوستش کشید و لباس مناسبی رو خارج از گزینه های سوکجین انتخاب کرد:اینو بپوش.‌‌باید ساده و موقر بنظر بیای
معلومه از فاکرها خوشش نمیاد
باید نشون بدی اشتباه کردی نه اینکه افکارش نسبت به خودت رو تایید کنی

•••••

کیم سوکجین قدم رو می‌رفت و با جئون سونگمین که به ماشین تکیه داده بود؛منتظر امگای مارک شده بودند.

با تغییر رایحه‌ی سوکجین ، سونگمین مسیر نگاهش رو دنبال کرد و به گروهی دانشجو که داشتن درمورد مسئله‌ای بحث میکردند رسید‌.انگار اون امگا هم رایحه‌ی جفتش رو متوجه شده بود که سردرگم دنبال کسی -احتمالا جفتش-می‌گشت و با پیدا کردنش رو گرفت و خواست به سرعت فرار کنه که سونگمین به سرعت خودش رو بهش رسوند:میتونم چند لحظه وقتتون رو بگیرم؟

حالا توجه بقیه‌ی همراه‌های امگا هم جلب شده بود:بامنید؟

-بله.

نامجون کمی مضطرب شده بند کیفش رو توی مشتش‌فشرد.فرد روبروش یه آلفا بود و جفت وحشیه خودش هم ،فاصله‌ی کمی باهاش داشت.اگه قبول می‌کرد معلوم نبود چه اتفاقی می‌افته و جفتش چه آبرو ریزی‌ای راه میندازه. اون فقط باید تا جفتش آروم بود؛از فرصت استفاده می کرد و خودش رو تا حداقل شعاع ۱۰۰ کیلومتریِ آلفاش دور میکرد:ما هم رو نمیشناسیم و من عجله دارم

-لطفا.تو باید توضیحاتش رو بشنوی.

سونگمین گفت و نامجون رو وادار کرد،قدم رفته رو برگرده:توضیحِ کی؟

-جفتت

با شنیدن جواب زن روبروش از دوستاش خواست که برن و تنهاشون بذارن:جفتم؟یه جور اخطار که یا خودم رو تحویل بدم یا عواقب خوبی برام نداره؟

Mateحيث تعيش القصص. اكتشف الآن