We became one

137 21 10
                                    

بلاخره از خیره شدن به چشمها و لبهای پسر روبروش دست برداشت و برای بار دوم لبهاشو به لبهای بکهیون رسوند.. داشت نهایت لذت رو از لبهای نرم بکهیون میبرد و اصلا دلش نمیخواست از اون دوتا گوشت صورتی که باعث تمام این اتفاقات شدن دل بکنه. بکهیون چند ثانیه رو به همراهی سهون توی بوسه گذروند اما با کم اومدن نفسش دستهاش از دور گردن سهون به روی سینه اون مرد هدایت شدن و با فشار کوچیکی به عضله هاش اون رو کمی عقب کشید.. سهون بدجور برای تصاحب بدن بکهیون بی طاقت شده بود و با فشاری که به سینش وارد شد عقب کشید و بی‌توجه به صدای نفس نفس های بکهیون پیرهن پسر کوچیکتر رو با کمک خودش از تنش در آورد و اون رو پایین تخت انداخت. سهون زیادی داغ شده بود و با بوسه هایی که روی شکم و سینه بکهیون میکاشت این حس رو به اونم منتقل کرده بود.. این رابطه بلاخره درحال شکل گرفتن بود و هردو طرف ازش مطمئن بودن.

مسیر بوسه هاش رو از شکم و سینه بکهیون رد کرد و صورتش رو توی گودی گردن بکهیون فرو برد. چشمهای بکهیون از لذت بسته شده بود و لب پایینش رو به دندون گرفت تا صدایی ازش بلند نشه.. دستش رو به پشت سر سهون رسوند و با انگشتهای کشیده و ظریفش چنگ ریزی به موهای خوشبو و نرم اون مرد زد.. همراهش زبون سهون روی پوست گردن بکهیون کشیده شد و لبهای باریکش با محکم و عمیق مک زدن همون قسمت کبودی پررنگی روی گردن بکهیون بوجود آورد.. اما این برای سهون کافی نبود و دستهاش رو که از زیر کمر بکهیون رد کرد انگشتهاش رو به هر دو کتف بکهیون چسبوند و با فشاری که دستهاش به کتف بکهیون میاوردن بدن پسر رو جلوتر کشید که باعث شد صورتش بیشتر توی گودی گردن بکهیون فرو بره و دندونهاش بلاخره وارد گوشت نرم گردن اون پسر بشه‌ و بلافاصله، اینکارش باعث شد ناله آرومی از لبهای بکهیون خارج بشه.

سهون که بشدت از شنیدن صدای بکهیون لذت برده بود فشار دندونهاش توی گردن بکهیون رو بیشتر کرد و دوباره این بکهیون بود که همراه دومین ناله‌اش اسم سهون رو صدا زد.. سهون با شنیدن اسمش از طرف بکهیون بار دیگه زبونش رو روی رد دندونهاش کشید و سرش رو بالا اورد، توی فاصله کمی از صورت بکهیون مکث کرد و به چشمهاش خیره شد.

-با ناله هات فقط داری دیوونه ترم میکنی بیون بکهیون!

بکهیون تکخندی زد و با هدایت کردن پاهاش به بالا کمر سهون رو بینشون زندانی کرد.

+این قراره اولین رابطمون باشه اوه سهون.. نمیخوای با بیشتر دیوونه شدن عشقی که این پنج ماه به پات ریختمو برام جبران کنی؟

سهون هم در جوابش تکخندی زد و لبهاشو به لبهای بکهیون چسبوند، بوسه عمیق و پرصدایی روشون زد و بعد عقب کشیدن سرش دو طرف شلوار و زیری بکهیون رو گرفت و به پایین هدایتش کرد.

-چرا که نه؟ قراره حتما برات جبرانشون کنم، حتی بیشتر از چیزی که تصورش میکنی.

بکهیون با دوباره خم شدن بدن سهون سمت خودش تیشرت مرد بزرگتر رو از تنش دراورد و با انگشتهاش بدن خوش فرم سهون رو لمس کرد.. میخواست سهونو دیوونه کنه اما خودش بیشتر از اون داشت دیوونه میشد!

Mirage [ Completed ]Where stories live. Discover now