۳۳: خدای سابق.

221 60 5
                                    

اگر فقط یک سال قبل، بزرگ‌ترین جادوگر جنگل بی‌نام به فلیکس می‌گفت که قراره روزی به زیر آب بره و توسط پادشاه آتلانتیس بوسیده بشه، قطعا جادوگر رو به عنوان ساحر خبیث به کلیسا معرفی می‌کرد. سزای ساحر خبیث، سوختنه!

اما حالا اینجا بود، وسط اتاقی بزرگ‌تر از خونه‌ش توی ونیا و بین بازوهای پادشاهی بدون تاج.

هیونجین به سادگی می‌تونست با کمک پیوند خون، فلیکس رو نزدیک نگه داره اما در اون لحظه فقط تلاش می‌کرد مابین بوسه‌های ملایمش آغوشش رو تنگ‌تر کنه.

وقتی از خلسه‌ی بوسه بیرون اومد، خودش رو بین هیونجین و میز وسط اتاق دید، خاطره‌ی چندان خوبی از گیر افتادن توسط این مرد نداشت و طبیعتا سعی کرد راه فراری پیدا کنه.

- چیزی نیست، من اینجام. نه برای اذیت کردنت، اینجام که مراقبت باشم!

مطمئن نبود که هیونجین لب‌های اون سایرن رو قرض گرفته یا نه، چون با زمزمه کردن همون چند کلمه کنار گوشش تونست وادارش کنه سر جاش، بین بازوهای خودش برگرده.

- می‌دونی چرا بعد از انجام این کار برای اولین بار قدرتم زیاد شد؟

با علامت سر نشون داد که هیچ ایده‌ای در مورد پاسخ هیونجین نداره. انگشت‌های مرد شروع به نوازش گونه‌ش کردن و برای اولین بار لبخندی رو فقط برای فلیکس زد. قدرت اولین لبخند، جادوی هیونجین یا هر چیزی که بود، فلیکس رو برای لحظه‌ای افسون کرد.

- برای انتقال انرژی راه‌های زیادی وجود داره پسرکم. مثل بغل کردن...

یکی از دست‌هاش رو روی کمر فلیکس گذاشت و نزدیک‌تر کشیدش. بوسه‌ی نرم اما تقریبا طولانی به لب‌هاش زد.

- یا بوسیدن. سریع‌ترین راه انتقال انرژی هم خون یا هم‌بستریه. اون روز من مقدار زیادی انرژی ازت دزدیدم تا نیاز خودم رو تامین کنم. بعدش هم بی‌اراده شروع کردی به از دست دادن انرژی و روز به روز افسرده‌تر شدی.
همه چیز به طرز مسخره‌ای منطقی به نظر می‌اومد. اما فلیکس فرصت عصبانی شدن پیدا نکرد، لب‌های پرنس این‌بار پیشونیش رو بوسیدن و دستی که برای حبس کردنش بین خودش و میز استفاده می‌کرد روی پهلوش نشست.

- اما حالا می‌خوام درست انجامش بدم، دو طرفه و یکم‌ محافظ کارانه، این اجازه رو بهم‌ میدی؟

کمی طول کشید تا حرف‌های هیونجین رو تحلیل کنه. قصد داشت مدتی جواب نده اما نگاه خیره‌ی مرد نشون می‌داد که پاسخ فلیکس براش مهمه.

- و اگه قبول نکنم؟

لبخند هیونجین برای لحظه‌ای شدت سرمای آب رو کم کرد.

- در اون صورت امیدوارم از غذای دریایی خوشت بیاد، چون برنامه‌ی بعدی نهاره.

شوخی چندان بامزه‌ای نبود اما تونست اضطراب فلیکس رو کم کنه و لبخندی هرچند محو گوشه‌ی لبش بیاره. هیونجین هم کارش رو به فال نیک گرفت و بوسه‌ی سبکی روی لبخندش زد.

ExaWhere stories live. Discover now