با کوبیده شدن کمرش به کمد پشت سرش ناله ای از درد از بین لبهاش خارج شد و با دستش به موهای یونجون چنگ زد.
یونجون پوست گردن سوبینو بین لبهاش کبود میکرد و طبق معمول متوجه اطرافش نبود.
سوبین لبهاشو به هم فشار میداد که صداش بیرون نره.
اینبار دیگه قرار بود تا تهش برن؟!
اونم اینجا؟!
اصلا چطور به اینجا رسیدن؟!
یک فلش بک کوتاه:
یونجون میخواست بره سبد توپای فوتبالشون رو توی انبار وسایل ورزشیشون بذاره و چون زیاد بودن سوبین سبد دیگه رو برداشت و فقط میخواست بهش کمک کنه.
اما خب شیمی که بین این دونفر به جریان افتاده وقتی که اونا باهم تنها میشن تنش جنسی زیادی رو بینشون ایجاد میکنه.
پس یونجون دقیقا بعد زمین گذاشتن سبد توپا به سمت سوبین رفت و الان برای همین اینجان.
پایان فلش بک کوتاه.
سوبین لبشو گاز گرفت چون دیگه نمیتونست جلوی خودشو برای بیرون رفتن ناله های دردناکش بگیره.
یونجون خیلی خشن داشت پوستشو میمکید.
یونجون سرشو از بدن سوبین دور کرد و به کبودی هاش نگاه کرد:باید یقه اسکی بپوشی.
و بعدش به لب ورم کرده سوبین نگاه کرد و اونو با دستش از بین دندوناش خارج کرد.
میخواست سرشو جلو ببره تا لبهاش رو ببوسه اما با سوال سوبین سرجاش متوقف شد.
سوبین با صدای گرفته ای زمزمه کرد:ما الان چی هستیم؟
یونجون برخلاف میلش عقب رفت و نگاهشو به اطراف داد.
سوبین با نفسای شکسته ای بدن چفت شدش به کمد هارو جلو کشید و دستشو روی کبودیای دردناکش کشید.
چند ثانیه سکوت کردن و سوبین میترسید یونجون ازش فرار کنه.
پس با لحن بیخیالی گفت:البته اشکالی نداره...میتونی جواب ندی...تو لازم نیست برای هیچ چیزی دلیل بیاری.
یونجون به چشمای سوبین که میلرزیدن نگاه کرد.
حرفی برای گفتن نداشت ولی دهنشو باز کرد تا حداقل یچیزی بگه.
ولی بکهیون در انبارو باز کرد و سرشو داخل آورد:چرا نمیاین؟!
سوبین سریع جواب داد:در قفل شده بود هرکاری میکردیم از داخل باز نمیشد.
بکهیون یه نگاه به سوبین انداخت و سرشو تکون داد:شاید در خراب شده.
یونجون به سمت در رفت و از کنار بکهیون رد شد.
بکهیون چند ثانیه به سوبینیکه دستش روی گردنش بود نگاه کرد و بعدش اونم بیرون رفت.
سوبین اما سرجاش نشست و سرشو بین دستاش گرفت.
![](https://img.wattpad.com/cover/329182778-288-k787809.jpg)
YOU ARE READING
"LOTE🥀"
Fanfiction"LOTE" Writer:"Lony" Couple:"Yeonbin_Chanbaek" Genre:"Romance"Smut"School Life" "سوبین از روز اول دانشگاه به هر سمتی که خواهر و برادر چوی میرن نگاه میکنه و این رفتارهاش باعث میشه که شایعه ای توی دانشگاه بپیچه و اونم اینه که:چوی سوبین روی چوی یون جین...