میز شام امشب خیلی قشنگ چیده شده بود.
سوبین توی آشپزی به مادرش کمک کرده بود و با اینکه کمی استرس داشت ولی سعی میکرد اون متوجه نشه.
اولین نفر پدرش پشت میز نشست و همسرش جلوش نشست.
سوبین کنارشون نشست و هنوز درست جا نگرفته بود پدرش اونو مخاطب خودش قرار داد:خب بگو.
کمر سوبین تیر کشید و حس کرد موهای بدنش سیخ شدن...به مادرش نگاه کرد:هیچی نمیخواستم بگم.
پدرش دوباره گفت:میدونم که میخوای یچیزی بگو...راحت باش ما خانوادتم.
سوبین زمزمه کرد:قسمت سختش همینجاست.
مادرش گفت:حرف زدن با پدر و مادرت هیچ قسمت سختی نداره بینی.
سوبین به غذا ها نگاه کرد:بهتر نیست اول غذا بخوریم؟
پدرش گفت:نمیتونیم غذا بخوریم وقتی تو اینجوری مضطربی.
سوبین انگشتاشو توی هم حلقه کرد...شاید داشت زیادی سریع جلو میرفت...باید یکم صبر میکرد...باید با یونجون جلوتر میرفت و بعدش کام اوت میکرد ولی یونجون...
حتی فکر کردن بهش سوبینو آروم میکرد.
حلقه انگشت هاش شل شدن و کمرصاف شدش خمیده تر شد.
صداش انگار که از ته چاه بیرون میومد شنیده شد:فکر کنم که...من...از دخترا خوشم نمیاد.
برای چند ثانیه سکوت شد و مادرش گفت:از پسرا خوشت میاد؟!
صداش عصبانی و یا متعجب به نظر نمیرسید و فقط لحنش سوالی بود.
سوبین آروم سرشو تکون داد اما صدای ضربان قلبش رو تا توی گلوش میشنید.
پدرش پرسید:کی به این نتیجه رسیدی؟!
سوبین با خودش فکر کرد...خیلی وقته.
جواب داد:مدت زیادیه.
پدرش سوال دیگه ای پرسید:دوست پسر داری؟
سوبین نمیدونست که کار درستیه که جوابشون رو بده یا نه...شاید باید دروغ میگفت...اما نمیتونست.
پس سرشو آروم تکون داد.
مادرش با تعجب پرسید:چند وقته؟!اولین دوست پسرته؟!
سوبین کمی مدت زمان باهم بودنشون رو مرور کرد و جواب داد:چند ماهیه و اولین بارمه.
پدرش پرسید:پسر خوبیه؟
اینبار سوبین به هیچی فکر نکرد و سریع گفت:خیلی.
و هم پدرش و هم مادرش برق توی چشمای پسرشون رو دیدن.
برقی که یه دوره ای توی چشمای خودشون بود.
خونه برای چند دقیقه توی سکوت فرو رفت و بعدش پدرش قاشقش رو برداشت و شروع به خوردن کاسه برنجش کرد.
![](https://img.wattpad.com/cover/329182778-288-k787809.jpg)
ESTÁS LEYENDO
"LOTE🥀"
Fanfic"LOTE" Writer:"Lony" Couple:"Yeonbin_Chanbaek" Genre:"Romance"Smut"School Life" "سوبین از روز اول دانشگاه به هر سمتی که خواهر و برادر چوی میرن نگاه میکنه و این رفتارهاش باعث میشه که شایعه ای توی دانشگاه بپیچه و اونم اینه که:چوی سوبین روی چوی یون جین...