PART~7~

537 97 13
                                    

جی: من اومدم خونهههههنسنیتتی

جی: و اون بیدار بود.. درست وقتی که سعی می کردم به ارومی برم توی اتاقم و بیدارشون نکنم دیدمش..

جی: اون توی اتاق من بودسثسمسمسموی

وی: صبر کن. توی اتاق تو؟

جی: آره.. توی اتاق من و بیدار بود. روی تختم دراز کشیده بود و سرگرم موبایلش بود.

وی: تو چی کار کردی؟

جی: من؟ من هول کرده بودمسننسنس

جی: بعدش فقط سلام کردم و با برداشتن لباس هام پریدم توی حموم..

جی: مسمسننی حوله نیاوردم..

وی: از پسر خاله ات بخواه بهت حوله بده!

جی: پیوسوسمسو نهههههههههه..

وی: فقط انجامش بده!

وی: صبر کن تو الان توی حمومی؟

جی: چی؟ آره؟

وی: و برهنه؟

جی: آره؟

وی: دوست داری یه کار هیجان انگیز انجام بدیم؟

جی: آره؟...

ــــــــــــــــــــــــــــــ

خب
اول از همه به خاطر ووت ها تشکر می کنم:)
و پارت بعدیییی
همونطور که مشخصه وی یه کارهایی قراره انجام بده که به اسمات ختم میشه:)

cousinsWhere stories live. Discover now