با داخل شدن ماشین و بسته شدن در، دوباره نگاهش رو به زن داد.
_جیمین.
هنوز هم شنیدن اسمش اون هم به طور کامل از زبون زن دلش رو چنگ میانداخت.
_برای چی اینجایی؟
با صدایی که هیچ انعطافی درش دیده نمیشد پرسید.
_میخواستم تو رو ببینم.قدمی نزدیک شد و در حالی که با وجود پاشنههای ده سانتیش تفاوت چندانی با جیمین نداشت نگاه مستقیمی به مرد کرد.
_میخواستی؟ هنوز خواستنای تو تموم نشده؟
پر تمسخر گفت و دستهاش رو توی جیبش فرو کرد.
_نه... تموم نشده... میخواستم ببینمت تا...این بار خودش جلو رفت و توی صورت دخترک گفت.
_ببینی که چی شه؟
نارا با شنیدن این تُن صدای اروم ولی سنگین که تنها توی عصبانیت از جیمین دیده میشد، لب بست.
_عصبانی نشو...
کمرش رو صاف کرده پوزخندی زد.
_عصبانی؟! نه امشب واسهی عصبانی شدن زیادی حالم خوبه... پس تا حالم خوبه گمشو.گفت و پشت کرده به نارا قدم تند کرد.
_جیمین.
متوقف شد و بدون برگشتن پاسخ داد._دیگه به اسم کوچک صدام نکن... تو حقی برای این کار نداری.
مسیر باغ تا ورودی خونه رو با قدمهایی که رفته رفته اهستهتر میشد پیمود و قبل از داخل شدن ایستاد.
دستی به صورت بی حس شدهاش کشید و دم عمیقی رو به ریههاش فرستاد.دلش یه دوش اب سرد میخواست و تخت خوابش... و خوابی به درازای باقی عمرش.
دوش کوتاهی گرفت و تن یخ کردهاش رو به تخت سپرد.دستهاش رو از بدنش فاصله و نگاهش رو به روبهرو داد.
_جیمین.
صدای نارا توی گوشهاش نپیچیده قصد دور شدن میکرد.
بند حولهی تن پوشش رو شل کرد و دستش رو روی شکم نبضدارش نشوند.
تمام بدنش به نبض زدن افتاده بود... نبضی عمیق و کوتاه._تقصیر خودم بود... ازت خیلی توقع داشتم و تو عقب افتادی.
زیر لب لب زد و چشم بست.
_جیمین هیونگ.
چشم بسته بود و فکر میکرد ترکیب اسم کاملش با هیونگ بیشتر از هر زمان دیگه ای گوشهاش رو نوازش میده.
_هیونگ خوابی؟
با شنیدن دوبارهی اسمش از زبون جونگکوک چشم باز کرد و روی تخت نشست.
جونگکوک تقهی دیگری روی در نشوند و با اجازهی جیمین داخل شد.
_میخواستی بخوابی؟!چشمهای سرخ شدهی جیمین نگاه جونگکوک رو از بدن بیرون افتاده از حولهاش گرفت.
_نه... یعنی فکر نکنم خوابم میبرد. چیزی شده؟
YOU ARE READING
I'm Fine
General Fiction🌻 من خوبم 🌻 ✪نویسنده : سرندیپیتی ✪کاپل : کوکمین ✪ژانر : درام، عاشقانه، قسمتی از زندگی، اسمات ✪آپ : یک بار در هفته ✪خلاصه : سرنوشت؟ نه این انتخاب خود آدمهاست که اونها رو توی مسیری که باید باشن، میکشونه و این انتخاب جئون جونگکوک، دانشجوی سا...