پسرِ مو فندقی با اِسترس ژاکتش رو روی پاهاش نگه داشت و در حالی که نگاهش رو به اَنگشت های لَرزونش دوخته بود با بیچارگی پِلک هاش رو مُحکم روی هم فشرد و سعی کرد به چیزهای منفی فکر نکنه...
شُلوغیِ سالن و سَروصداها باعث میشدن که بیشتر مُضطرب بشه...
میتونست نگاهِ خیره ی کسی رو روی خودش حِس بکنه برای همین سَرش رو بالا گرفت و با دیدنِ لَبخندِ اِطمینان بخشِ پسرِ بزرگتر ناخودآگاه لَبخندِ کوچیکی روی چهره اَش نَقش بست.
آلفای اَصیلِ مو مشکی با دیدنِ اِضطراب و تَرسِ امگای مو فندقی چِشمکی زد که با دیدنِ هول شدنِ کیوت و بامزه ی امگا،کوتاه خندید.
تهیونگ برای یه لحظه هم حاضر نشده بود که نگاهش رو از روی گونه های نَرم و سُرخ رنگِ امگای مو فندقی بَرداره...
سوکجین با شَرم نگاهش رو از نگاهِ خیره ی تهیونگ گرفت که با دیدنِ چند جُفت چشمِ مُتعجب و شوکه شده ی اَفرادِ حاضرِ توی سالن،مُضطرب شده نَفسِ عمیقی کشید و کمی تو جاش تکونِ کوچیکی خورد.
تهیونگ با همون لَبخندِ کوچیکی که روی چهره اَش نَقش بسته بود به سمتِ زمینِ بازی قَدم برداشت و با دیدنِ نگاهِ مُطمئنِ پسرِ ساب آلفا پوزخندِ صداداری زد.
"حالا که شَرطِ اون مین هانسونگ،امگای مو فندقیش بود...!عمراً...!عمراً اگه آلفای مو مشکی اِجازه میداد که کسی امگا کوچولو و مظلومش رو واسه خودش برداره ببره...!"
خَشم به قَدری دَرونش شُعله وَر شده بود که حتّی مُتوجه نشده بود این وسط به چه چیزهایی فکر میکنه...
تنها چیزی که الان و برای همیشه فقط واسش مهم بود این بودش که کیم سوکجین کنارِ خودِ خودش بمونه و بس...!
فقط خودش...!
با شنیدنِ صدایِ سوتِ داور،گیج شده پِلکی زد و نگاهش رو به لَبخندِ شیرینِ پسرکِ مو فندقی داد.
امگای مو فندقی با دیدنِ نگاهِ خیره ی پسرِ بزرگتر روی خودش با لَبخند اَنگشت هاش رو روی قَلبش گذاشت و پِلک هاش رو به آرومی روی هم اَنداخت.
_"بهت اِعتماد دارم تهیونگی هیونگ..."
آلفای مو مشکی با فهمیدنِ مَنظورِ امگای مو فندقی سَرش رو پایین اَنداخت و لَبخندِ کوچیکی زد.
حرکتِ سوکجین به قدری برای تهیونگ شیرین و معصومانه بود که حِس میکرد ضربانِ قَلبش عینِ همیشه نیست...
آلفا برای دیدنِ تیله های عسلی رنگِ امگا،سَرش رو بالا گرفت و مُتقابلاً اَنگشت های کشیده اَش رو روی قَلبش گذاشت و با بالا بُردنِ سَرش چشمکِ کوتاهی زد.
سوکجین با دیدنِ حرکتِ پسرِ بزرگتر اَخمِ بامزه ایی کرد و با شَرم نگاهش رو به یه طرفِ دیگه ایی داد.
ВЫ ЧИТАЕТЕ
𝖬𝗒 𝖼𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒 𝖻𝗅𝗈𝗌𝗌𝗈𝗆
Про оборотнейموهای مشکی رنگش همراه با باد به رقص در اومده بود قدمی به پسر نزدیک شد و به سختی آب دهنشو قورت داد. "دستتو...بهم بده...پتال" پوزخندی زد و قدمی به عقب برداشت... "که بازم رهاش کنی؟" 𝗀𝖾𝗇𝖾𝗋|𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾,𝖿𝗅𝗎𝖿𝖿,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍,𝗌𝗆𝗎𝗍,𝖺𝗆𝗉𝖾𝗋�...