امم...انیونگگ؟
میخواستم راجب این بوکم یه کوچولو با شما صحبت کنم خب راستش من هم خیلی ذوق و شوق این بوکو دارم هم استرسشو...
اولا تا حالا هیچ فیکی ننوشتم و فقط وانشات و
چند شاتی مینوشتم یک چند شاتی امگاورس نوشته بودم بعدش دلم نیومد که اونو تو بوک وانشاتم اپ کنم چون حقیقتا ژانر امگاورس واسه کاپل تهجینمون خیلی کمه یا اصلا نیست و پیدا نمیشه...نمیدونم دلیلش حالا چی میتونه باشه ولی به هرحال گفتم که فیک یا مینی فیکش کنم!
ممکنه وسط نوشته هام ذهنم و افکارمو گم کنم یا گیج بشم ولی هرگز نصف و نیمه رهاش نمیکنم به هیچ وجه...!
دوما ژانر فیک گفته شده و امپرگ جز ژانر داستانمونه
ممکنه خیلیا خوششون نیاد اما ژانر امگاورسه و هر اتفاقی ممکنه تو روند داستان رخ بده پس عزیزان اگه امپرگ نمیپسندین میتونید نخونید.♡!سوما ایش اسمات...وی با شرم و خجالت کلاه
هودی خود را تا مماخش*پایین میکشد.مینویسم نه اینکه نمینویسم نمیدونم از پس اینم برمیام یا نه اما اپ کردنش سخت به نظر میاد اون
نویسنده هایی که ادامه ی احم احمارو نمینوشتند حالا درکتون میکنم چون جدا سخته هعییی...راجب کاپل فرعی داستان من بهش فکر نکردم چون میخوام فقط رو کاپل تهجینمون تمرکز کنم.
اداره کردن دوتا کاپل سخته حتی اگه کاپل فرعیم داشته باشیم حضورشون به شدت کمه...تهیونگ و سوکجین داستان طبق کاور بوکن فقط رنگ
چشماشون فرق میکنه که اونم وقتی پارت گذاشته بشه متوجهش میشین...خیلی زیاد حرف زدم خلاصه...
بوک رو میتونید به ریدینگ لیستتون اضافش کنید تا در صورت پارت گذاری نوتیفش واستون بالا بیاد و بقیه هم بتونند داستان رو بخونند اگه چند پارت گذاشتم و خوشتون نیومد بیخیالش میشم و فقط تمرکزمو روی بوک وانشاتم میزارم فعلا خداحافظ^^
کیوتای من🥺🤏🏼
ESTÁS LEYENDO
𝖬𝗒 𝖼𝗁𝖾𝗋𝗋𝗒 𝖻𝗅𝗈𝗌𝗌𝗈𝗆
Hombres Loboموهای مشکی رنگش همراه با باد به رقص در اومده بود قدمی به پسر نزدیک شد و به سختی آب دهنشو قورت داد. "دستتو...بهم بده...پتال" پوزخندی زد و قدمی به عقب برداشت... "که بازم رهاش کنی؟" 𝗀𝖾𝗇𝖾𝗋|𝗋𝗈𝗆𝖺𝗇𝖼𝖾,𝖿𝗅𝗎𝖿𝖿,𝖺𝗇𝗀𝖾𝗌𝗍,𝗌𝗆𝗎𝗍,𝖺𝗆𝗉𝖾𝗋�...